کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعلیط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعلیط
لغتنامه دهخدا
اعلیط. [ اِ ] (ع اِ) شاخ برگ ریخته . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ). شاخ و تنه که برگ آن ریخته باشد. (از اقرب الموارد). || غلاف بار مرخ که به پوست باقلی ماند یا برگ آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پوستی که میوه ٔ مرخ سرخ ر...
-
واژههای همآوا
-
عالیة
لغتنامه دهخدا
عالیة. [ ی َ ] (اِخ ) مؤلف حبیب السیر آرد که : بقولی نام دختر علی النقی (ع ) عالیة بوده است . (حبیب السیر ج 2 ص 98).
-
عالیة
لغتنامه دهخدا
عالیة. [ ی َ ] (اِخ ) نام دختر هارون الرشید بود. (حبیب السیر ج 2 ص 236).
-
عالیة
لغتنامه دهخدا
عالیة. [ ی َ ] (ع ص ) مؤنث عالی . (اقرب الموارد). || (اِ) نوک سرنیزه یا سر آن یا نصفش که متصل به سنان است . (المنجد) (مهذب الاسماء). || (اِخ ) زمین مافوق نجد تا متصل به تهامه و تا سرحد مکه ٔ معظمه و آن حجاز است و دِه هاست بر سواد مدینه و آن را عوالی...