کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعلان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعلان
لغتنامه دهخدا
اعلان . [ اِ ](ع مص ) آشکارا کردن . یعدی بنفسه و بالباء. (منتهی الارب ). آشکار کردن . (ناظم الاطباء). آشکارا کردن و ظاهر کردن . یعدی بنفسه و بالباء. (آنندراج ). آشکارا کردن . (مؤید الفضلاء) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). ظا...
-
واژههای مشابه
-
اعلان جنگ
لغتنامه دهخدا
اعلان جنگ . [ اِ ن ِ ج َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آشکار ساختن جنگ را. آگاه ساختن دولتی دولت یا دول دیگر را بر اینکه با او در حال جنگ است .
-
اعلان قبلی
لغتنامه دهخدا
اعلان قبلی . [ اِ ن ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیش آگهی .
-
اعلان کردن
لغتنامه دهخدا
اعلان کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) علنی کردن . آشکارا کردن . ظاهر کردن . اعلام کردن . اظهار کردن . آگهی کردن .
-
جستوجو در متن
-
معلن
لغتنامه دهخدا
معلن . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) آشکارکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آشکارکننده و فاش کننده و شایعکننده . (ناظم الاطباء). اعلان کننده . و رجوع به اعلان شود.
-
آژیریدن
لغتنامه دهخدا
آژیریدن . [ دَ ] (مص ) هشیار کردن . || بانگ زدن . خروشیدن . || آگاهانیدن . خبردار کردن . خبردار گفتن . اعلام . اعلان . || مهیا ساختن .
-
رکلام
لغتنامه دهخدا
رکلام . [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) اعلان . آگهی . توضیح : احتراز از استعمال این کلمه ٔ بیگانه اولی است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
مشتهر
لغتنامه دهخدا
مشتهر. [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) شهرت دهنده . (آنندراج ) (غیاث ). آن که مشهور میکند و شهرت میدهد. || آن که اعلان می کند. (ناظم الاطباء).
-
اظهاریه
لغتنامه دهخدا
اظهاریه . [ اِ ری ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) در تداول فارسی ، ورقه ای که مقصدی را در آن بیان کنند. نشریه ای که بمنظور آگاهی مردم اعلان کنند.
-
تفصیل نامه
لغتنامه دهخدا
تفصیل نامه . [ ت َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) یادداشت نامه و اعلان نامه . (ناظم الاطباء).
-
فسیالیس
لغتنامه دهخدا
فسیالیس . [ ف ِ ] (اِخ ) عنوان بیست تن از کاهنان روم بود که جملگی از طبقه ٔ پاتریسیون انتخاب می شدند و وظیفه ٔ آنان حضور در تشریفات مقدس مذهبی بود که هنگام اعلان جنگ با ملل بیگانه یا انعقاد معاهدات صلح انجام می یافت . و مخصوصاً اعلان جنگ از وظایف خاص...
-
قرطبة
لغتنامه دهخدا
قرطبة. [ ق ُ طُ ب َ ] (اِخ ) کردوبا. شهری است در مکزیک دارای 30000 تن جمعیت که در آن استقلال مکزیک به سال 1821 م . اعلان شد. (ذیل المنجد).
-
رصین
لغتنامه دهخدا
رصین . [ رَ ] (اِخ ) یکی از سلاطین ارام ، واو همان است که بر ضد یوتام اعلان جنگ کرد و اورشلیم را در ایام آحاز محاصره نمود. (قاموس کتاب مقدس ).