کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعلا
لغتنامه دهخدا
اعلا. [ اَ ] (ع ن تف ، اِ) اعلی . بلند و نفیس و برگزیده از هر چیزی و بالای هر چیزی . (ناظم الاطباء) : چون تجاسر کرده خاطر مختصر کردم سخن کاین تجاسر سمع اعلا برنتابد بیش از این . خاقانی .و رجوع به اعلی شود.- اعلاتر ؛ بلندتر. بهتر. نفیس تر. (ناظم الاطب...
-
واژههای مشابه
-
قلعه اعلا
لغتنامه دهخدا
قلعه اعلا. [ ق َ ع َ ؟ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهمئی سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان ، واقع در 42 هزارگزی خاور شوسه ٔ رام هرمز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیری و مالاریایی است . سکنه ٔ آن 500 تن است . آب آن از رودخانه ٔ اﷲ تأمین میشود. و ...
-
اعلا مرتبه
لغتنامه دهخدا
اعلا مرتبه . [ اَ م َ ت َ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) بالاترین مرتبه . گرانقدرترین . بهترین نوع . کاملترین : لباسی سبب شهرت است که در اعلا مرتبه ٔ تکلف باشد. (انیس الطالبین ص 190).
-
چشمه اعلا
لغتنامه دهخدا
چشمه اعلا. [ چ َ م َ اَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان دماوند که در 3 هزارگزی شمال باختر دماوند واقع است و راه فرعی ماشین رو به دماوند دارد. کوهستانی و سردسیر است و 152 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ساری معروف به چشمه اعلا. محصولش غلات ...
-
جستوجو در متن
-
شفری
لغتنامه دهخدا
شفری . [ ش ُ ] (ع اِ) قسمی از انار اعلا. (ناظم الاطباء).
-
تکمه
لغتنامه دهخدا
تکمه . [ ت ِ م ِ ] (اِ) ابریشم زردوزی و زری اعلا. (ناظم الاطباء).
-
ذاماسکینا
لغتنامه دهخدا
ذاماسکینا. (معرب ، اِ) اسم رومی اجاص است . ظاهراً این کلمه همان است که فرانسه ها داماس نامند و آن نوعی اعلا و خوب از آلوست . و شاید منسوب به دمشق .
-
شاهن
لغتنامه دهخدا
شاهن . [ هَِ ] (اِ) شاهین ترازو. || چوب ترازو. || باز خوب و اعلا. (ناظم الاطباء). در این معانی که صورت مخفی است از شاهین ، رجوع به شاهین شود.
-
شاهو
لغتنامه دهخدا
شاهو. (ص مرکب ) مروارید شاهوار نفیس اعلا. (ناظم الاطباء). اما ظاهراً کلمه ابتر شده ٔ شاهوار است .
-
شش علم
لغتنامه دهخدا
شش علم . [ ش َ / ش ِ ع َ ل َ ] (اِ مرکب ) نوعی از بساط نرم و اعلا. (ناظم الاطباء). نوعی از قالین است . (آنندراج ).
-
شقری
لغتنامه دهخدا
شقری . [ ش ِ را ] (ع اِ) نوعی از خرمای نیکو و اعلا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
چهارباف
لغتنامه دهخدا
چهارباف . [ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) مخفف چهاربافت . که بافت چهار دارد. (پارچه ). || نوعی از ابریشم اعلا. (ناظم الاطباء).
-
نصیری
لغتنامه دهخدا
نصیری . [ ن َ ] (ص نسبی ، اِ) نوعی از خربزه ٔ خوب . (آنندراج ). نوعی از خربزه ٔ اعلا. (ناظم الاطباء) : انواع شکر ز بی نظیری باشند نصیری نصیری .تأثیر (از آنندراج ).