کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعفاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعفاء
لغتنامه دهخدا
اعفاء. [ اَ ع ِف ْ فا ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَفیف ، یعنی پارسا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ِ عفیف . (غیاث اللغات ).
-
اعفاء
لغتنامه دهخدا
اعفاء. [ اِ ] (ع مص ) از گناه درگذشتن . (آنندراج ). عفو کردن . (مصادر زوزنی ). || پاک گردانیدن کسی را از کار و مبرا ساختن : اعفاه عن الامر؛ پاک گردانید او را... (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پاک ساختن کسی را از کار. (از اقرب الموارد). || انبوه گردان...
-
جستوجو در متن
-
عف
لغتنامه دهخدا
عف . [ ع َف ف ] (ع ص ) پارسا. (منتهی الارب ). خودداری کننده از انجام آنچه جایز و نیکو نباشد، خواه در کردار و خواه در گفتار. (از اقرب الموارد). عَفیف . ج ، عَفَفة (منتهی الارب )، عَفّون ، أعِفّة، اَعِفّاء. (اقرب الموارد).
-
عفیف
لغتنامه دهخدا
عفیف . [ ع َ ] (ع ص ) پارسا. (منتهی الارب ). مرد پارسا و پرهیزگار از حرام . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پارسا و پرهیزگار. (دهار). کسی که عفت پیشه دارد. (فرهنگ فارسی معین ) (از اقرب الموارد). پاکدامن . (دستور اللغة). خویشتن دار. خوددار. آبرومند.باعفت ....
-
درگذشتن
لغتنامه دهخدا
درگذشتن . [ دَ گ ُ ذَ ت َ ] (مص مرکب ) گذشتن . به آن طرف گذشتن . عبور کردن . (ناظم الاطباء). رفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). افاتة. انمحاص . انهواء. تجاوز. تجوّز. تعدی . تفوت . توریک . طُمور. غَبر. غُبور. (از منتهی الارب ). مجاوزة. (تاج المصادر بیهقی )...