کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعضاء اصلیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعضاء اصلیه
لغتنامه دهخدا
اعضاء اصلیه . [ اَ ءِ اَ لی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عظام و اعصاب و عروق . و گفته اند اعضاءِ اصلیه آنها باشند که متولد از منی هستند. (از بحر الجواهر). و رجوع به اعضاء شود.
-
واژههای مشابه
-
اعضاء تناسل
لغتنامه دهخدا
اعضاء تناسل . [ اَ ءِ ت َ س ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عبارتند از خصیتین و عروقی که نزدیک به آن است و قضیب . (از بحر الجواهر). فرج و رحم و متعلقات و ذکر و بیضه و وعاء منی . (از ناظم الاطباء).
-
اعضاء خادمه
لغتنامه دهخدا
اعضاء خادمه . [ اَ ءِ دِ م َ / م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هر عضوی که عمل عضو دیگر را کامل سازد. و خدمت این اعضاء یا جنبه ٔ تهیه دارد که در این حال بر عمل اعضاء رئیسه تقدم دارند و آنرا منفعت نامند یا خدمت آنها جنبه ٔ تأیید دارد که متأخر از عمل عض...
-
اعضاء رئیسه
لغتنامه دهخدا
اعضاء رئیسه . [ اَ ءِ رَ س َ/ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت از دل و دماغ وجگر و غیره . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). باید دانست اعضائی را که مبادی و اصول باشند برای قوایی که بدن در بقاء شخص یا نوع بدان نیازمند است اعضاءِ رئیسه گویند. و اعضاءِ رئیس...
-
اعضاء مرئوسه
لغتنامه دهخدا
اعضاء مرئوسه . [ اَ ءِ م َ س َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اعضایی را گویند که مبدئیت ندارند و کمک اعضاءِ رئیسه نیز نیستند. (از بحر الجواهر).
-
اعضاء مرکبه
لغتنامه دهخدا
اعضاء مرکبه . [ اَ ءِ م ُ رَک ْ ک َ ب َ / ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اعضاءِ آلیه که اسم کل بر جزء آن صادق نیاید. و آنرا اعضاءِ آلیه نیز گویند. مقابل اعضاءِ مفرده . (از بحر الجواهر). رجوع به اعضاءِ آلیه شود.
-
اعضاء مفرده
لغتنامه دهخدا
اعضاء مفرده . [ اَ ءِ م ُ رَ دَ / دِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خلاف اعضاءِ مرکبه . و آنها عبارتند از: استخوان غضروف ، عصب ، رباط، وتر، ورید، شریان ، غشاء، گوشت احمر، پیه ، چربی ، غدد، پوست ، ناخن ، دشبد و مو که آنها را سبیط و متشابه الاجزاء نیز گویند ...
-
اعضاء آلیه
لغتنامه دهخدا
اعضاءآلیه . [ اَ ءِ لی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنها اعضاء مرکبه را گویند که اسم کل به تنهایی بر جزء آن صادق نباشد. شیخ الرئیس در شفا گوید: بدان جهت آنها را اعضاءِ آلیه نامند که از آلات تنفس و تمام حرکات و افعال می باشند. مخالف اعضاءِ مفرد...
-
اعضاء غیررئیسه ٔ غیرمرئوسه
لغتنامه دهخدا
اعضاء غیررئیسه ٔ غیرمرئوسه . [ اَ ءِ غ َ / غ ِ رِ رَ س َ / س ِ ی ِ غ َ / غ ِ رِ م َ س َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اعضائی است که مبدئیت و اعانت و قبول ندارند. (از بحر الجواهر).
-
اعضاء مولده ٔ منی
لغتنامه دهخدا
اعضاء مولده ٔ منی . [ اَ ءِ م ُ وَل ْل ِ دَ/ دِ ی ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گفته اند: نزد اطباء انثیین باشد. و آنها وریدهای ملفوفی باشندکه خلل آنها محشو از ماده ٔ غددی است و نزدیک به انثیین قرار گرفته اند. و خون را آماده سازند که چون به انثیین ...
-
جستوجو در متن
-
اجزاء
لغتنامه دهخدا
اجزاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ جزء و جزو. پاره ها. بهره ها. بخش ها : کجا کل آمده باشد چه باشد قیمت اجزا. قطران .شوهر زن را میکشت و میجوشانید و به اجزاء و اعضاء او تزجّی و تغذّی میکرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).اجزای وی است هرچه در گیتی با کل چه برابری کند اجز...
-
ماده
لغتنامه دهخدا
ماده . [ مادْ دَ / مادْ دِ ] (از ع ، اِ) از مادة عربی . اصل هر چیز. مایه . ج ، مواد. (غیاث ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).- ماده ٔ الحاد ؛ اصل و ریشه ٔ کفر : ماده ٔ فساد و الحاد و کفر و عناد در آن نواحی منحسم و منقطع گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران...