کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعصر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعصر
لغتنامه دهخدا
اعصر. [ اَ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ عَصر، عِصر، عُصر و عُصُر، بمعنی روزگار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عُصور. اَعصار. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
عاثر
لغتنامه دهخدا
عاثر. [ ث ِ ] (ع ص ) شکوخنده . لغزنده . (ناظم الاطباء). || دروغگو. (اقرب الموارد).
-
عاسر
لغتنامه دهخدا
عاسر. [ س ِ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ دم برداشته ٔ دونده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
عاصر
لغتنامه دهخدا
عاصر. [ ص ِ ] (ع ص ، اِ) عبارت است از داروئی که تناول آن باعث بیرون ساختن مواد فاسده از تجاویف و اندرون عضو گردد مانند اهلیلج . (قانون بوعلی ص 150).
-
عاصر
لغتنامه دهخدا
عاصر. [ ص ِ ] (ع ص ) فشارنده ٔ انگور و غیره . (المنجد) (ناظم الاطباء). || رجل عاصر؛ مرد اندک خیر و ممسک . (المنجد) (اقرب الموارد). ج ، عَصَرة و عاصرون . (اقرب الموارد).
-
اعثر
لغتنامه دهخدا
اعثر. [ اَ ث َ ] (ع ص ) چپ . آن که کارها بدست چپ کند. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
اعسر
لغتنامه دهخدا
اعسر. [ اَ س َ ] (ع ص ) چپه دست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آنکه با دست چپ کار کند. (از متن اللغة). کسی که با دست چپ کار کند. مؤنث : عَسْرا. ج ، عُسر، عُسران . (از اقرب الموارد). چپ ، (المصادر زوزنی ) (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). چپ م...
-
جستوجو در متن
-
قدح
لغتنامه دهخدا
قدح . [ ق ِ ] (اِخ ) اسبی است مر غنی بن اعصر را. (منتهی الارب ).
-
ارتامة
لغتنامه دهخدا
ارتامة. [ اَ م َ ] (اِخ ) یکی از آبهای غَنی بن أعصر. (معجم البلدان ).
-
باهلی
لغتنامه دهخدا
باهلی . [ هَِ ] (ص نسبی ) منسوب است به باهله و باهله دختر اعصر بوده است . (از انساب سمعانی ).
-
طفیل الخیل
لغتنامه دهخدا
طفیل الخیل . [ طُ ف َ لُل ْ خ َ ] (اِخ ) پدر بطنی از اعصر. رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 300 شود.
-
جنوقة
لغتنامه دهخدا
جنوقة. [ ج َ ق َ ] (اِخ ) آبی است از غنی بن اعصر نزدیک به حمی ضریه . (معجم البلدان ).
-
شباک
لغتنامه دهخدا
شباک . [ ش ِ ] (اِخ ) نام جایی است در بلاد غنی بن اعصر میان ابرق عزاف و مدینه . (از معجم البلدان ).