کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعصان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعصان
لغتنامه دهخدا
اعصان . [ اِ ] (ع مص ) کج گردیدن و دشوار گشتن کار: اعصن الامر اعصاناً؛ کج گردید و... (منتهی الارب ). کج گردیدن و دشوار گشتن کار. (آنندراج ). سخت و ناهموار گشتن کار. (از اقرب الموارد). || سخت گرفتن و ستهیدن بر غریم : اعصن الرجل ؛ شدد علی غریمه و تمککه...
-
واژههای همآوا
-
اعثان
لغتنامه دهخدا
اعثان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عَثَن ، بمعنی بت خرد. (منتهی الارب ). رجوع به عثن شود.
-
اعسان
لغتنامه دهخدا
اعسان . [ اَ ] (ع اِ) نشان و آثار و جای چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نشانها و جای چیزی . (از اقرب الموارد). الواح شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نشانها و آثاری که از پیه ٔ گوشت شتر باقی مانده باشد. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || ب...
-
اعسان
لغتنامه دهخدا
اعسان . [ اِ ] (ع مص )اندک از گیاه رویانیدن زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گیاه کم رویانیدن زمین . (از اقرب الموارد).