کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعرج
لغتنامه دهخدا
اعرج . [ اَ رَ ] (اِخ ) حمید اعرج بن قیس . مولی آل زبیر و قاری مکه است . (منتهی الارب ).
-
اعرج
لغتنامه دهخدا
اعرج . [ اَ رَ ] (اِخ ) لقب عبدالرحمان بن هرمز تابعی صاحب ابوهریرة. (از منتهی الارب ). زرکلی آرد: عبدالرحمان بن داود معروف به اعرج از مردم مدینه ، حافظ وقاری (قرآن ) و از یاران ابوهریره بود. وی نخستین کسی بود که در قرآن و سنت علم شد و اول بار علوم عر...
-
اعرج
لغتنامه دهخدا
اعرج . [ اَ رَ ] (اِخ ) ملکی است از ملوک غسان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
اعرج
لغتنامه دهخدا
اعرج . [ اَ رَ ] (ع ص ) لنگ . (از منتخب از غیاث اللغات ) (مصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء). سخت لنگ .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مُقعِد. (بحر الجواهر). لنگ . شل . مؤنث : عَرْجاء. (از...
-
واژههای مشابه
-
علی اعرج
لغتنامه دهخدا
علی اعرج . [ ع َ ی ِ اَ رَ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن شریف حسنی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به اعرج . از پادشاهان دولت سجلماسة در مغرب . رجوع به علی سجلماسی شود.
-
نظام اعرج
لغتنامه دهخدا
نظام اعرج . [ ن ِ م ِ اَ رَ ] (اِخ ) حسن بن محمد. رجوع به نظام الدین حسن بن محمدبن حسین شود.
-
قاسم اعرج
لغتنامه دهخدا
قاسم اعرج . [ س ِ م ِ اَ رَ ] (اِخ ) رجوع به قاسم بن مهنا شود.
-
نظام الدین اعرج
لغتنامه دهخدا
نظام الدین اعرج . [ ن ِ مُدْ دی ن ِاَ رَ ] (اِخ ) رجوع به نظام الدین حسن بن محمد شود.
-
حسن نظام اعرج
لغتنامه دهخدا
حسن نظام اعرج . [ ح َ س َ ن ِ ن َ ظْ ظا م ِ اَ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسین خراسانی نیشابوری . رجوع به نظام اعرج شود.
-
واژههای همآوا
-
عارج
لغتنامه دهخدا
عارج . [ رِ ] (ع ص ) بالا برآینده . (غیاث اللغات ). || پوشیده و غایب . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
عرج
لغتنامه دهخدا
عرج . [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَعرج . (منتهی الارب ). || ج ِ عَرجاء. (منتهی الارب ). و رجوع به اَعرج و عَرجاء شود.
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسین قمی اعرج . رجوع به حسن نیشابوری و نظام اعرج شود.