کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعراض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعراض
لغتنامه دهخدا
اعراض . [ اَ ] (اِخ ) نام قریه هایی است که میان حجاز و یمن و سراة قرار دارند. (از معجم البلدان ). و برای تفصیل به کتاب فوق رجوع شود.
-
اعراض
لغتنامه دهخدا
اعراض . [ اِ ] (ع مص ) روی گردانیدن از چیزی . (ناظم الاطباء). روی بگردانیدن از چیزی . (منتهی الارب ). روی از چیزی گردانیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). روی بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). روی گردانیدن . (مؤید الفضلاء) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن ...
-
اعراض
لغتنامه دهخدا
اعراض .[ اَ ] (ع اِ) متاعها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). کالا. و آنرا عَرَض نیز گویند. (از اقرب الموارد) : درهای خزاین بگشاد و ذخایر اموال و نفایس اعلاق و اعراض که اسلاف او بتدبیر و تقدیر وزراء بزرگ فراهم آورده بودند بر وجوه لشکر و قوام حشم و طبقات خد...
-
واژههای مشابه
-
اعراض جزوی
لغتنامه دهخدا
اعراض جزوی . [ اَ ض ِ ج ُزْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چیزهایی که موجوددر موضوع بود و مقول بر موضوع نبود. (از اساس الاقتباس ص 37). مقابل اعراض کلی . رجوع به اعراض کلی شود.
-
اعراض کردن
لغتنامه دهخدا
اعراض کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) روی گردانیدن . بیزاری نشان دادن . نفرت پیدا کردن . روی برگردانیدن . رخ تافتن . (فرهنگ فارسی معین ). رو گردانیدن و دامن کشیدن وسر پیچیدن و سر باززدن و برشکستن و سر بازکردن و سرکشیدن و سر وازدن از چیزی و شانه کردن ...
-
اعراض کلی
لغتنامه دهخدا
اعراض کلی . [ اَ ض ِ ک ُل ْ لی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چیزهایی که هم موجود در موضوع و هم مقول بر موضوع وصفی باشد. مؤلف اساس الاقتباس آرد: بعد از این گویند: چیزها از چهارگونه خالی نباشد: یا هم موجود در موضوع و هم مقول بر موضوع باشد و آن اعراض کلی ب...
-
اعراض نفسانی
لغتنامه دهخدا
اعراض نفسانی . [ اَ ض ِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کیفیاتی که عارض نفس شود بتبع انفعالاتی که او راست و آن شش حالت است : غضب ، فزع ، فرح ، غم ، هم ، خجلت . شادیها، غمها، خشمها و خشنودیها و مانند آنها. (از یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به اَعراض و ترک...
-
واژههای همآوا
-
ائراض
لغتنامه دهخدا
ائراض . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایراض شود.
-
اعراز
لغتنامه دهخدا
اعراز. [ اِ ] (ع مص ) تباه گردانیدن .(منتهی الارب ). فاسد گردانیدن و تباه کردن . (ناظم الاطباء). تباه کردن . (یادداشت مؤلف ). فاسد ساختن : اَعرزتنی من کذا؛ ای اعوزتنی منه . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
شرز
لغتنامه دهخدا
شرز. [ ش َ ] (ع اِ) نظر فیه اعراض کنظر المعادی و المبغض . (یادداشت مؤلف ). نگاهی که در آن اعراض باشد چون نگاه دشمن و بغض دارنده .
-
ذرار
لغتنامه دهخدا
ذرار. [ ذِ ] (ع مص ) بدخو گردیدن ناقة. || خشم . || اعراض .
-
ذرار
لغتنامه دهخدا
ذرار.[ ذِ ] (ع مص ) مذارة. بدخو شدن ناقة. خشم . اعراض .