کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعراب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعراب
لغتنامه دهخدا
اعراب . [ اَ ] (ع اِ) عربان صحرانشین . به این معنی لفظ جمعی است که مفرد ندارد. (قاموس و صراح و لطائف و کنز از غیاث اللغات ) (آنندراج ). تازیان بیابان باش . ج ، اَعاریب . این کلمه جمع عرب نیست بلکه اسم جنس است . (ناظم الاطباء). ج ِ اعرابی . (ترجمان ال...
-
اعراب
لغتنامه دهخدا
اعراب . [ اِ ] (ع مص ) آشکارا کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). واضح و روشن گردانیدن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). آشکارا و روشن ساختن . (از اقرب الموارد). || اصلاح کردن . || پیدا گفتن سخن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). نیکو ساخت...
-
واژههای مشابه
-
آبار اعراب
لغتنامه دهخدا
آبار اعراب . [ رِ اَ ] (اِخ )نام شهرستانی به پنج فرسنگی اجفر میان اجفر و فید.
-
اعراب بائده
لغتنامه دهخدا
اعراب بائده . [ اَ ب ِ ءِ دَ ] (اِخ ) نام قومی از اعراب از نژاد سامی است که برخی گویند پیش از ظهور اسلام منقرض شده و از میان رفته اند. اینان بضخامت جثه و قوت شهرت دارند. دکتر فیاض در تاریخ اسلام آرد: روایات عرب بر آن است که از زمان قدیم در عربستان اع...
-
اعراب منتفج
لغتنامه دهخدا
اعراب منتفج . [ اَب ِ م َ ت َ ف َ ] (اِخ ) بنی مالک . اعراب میان سبعه و ام التمیر است که در ضلع غربی کارون سکونت دارند و بزراعت اشتغال دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 91).
-
اعراب القرآن
لغتنامه دهخدا
اعراب القرآن . [ اِ بُل ْ ق ُرْ ] (ع اِ مرکب ) یا علم اعراب القرآن . بنا بگفته ٔ مؤلف مفتاح السعاده از فروع علم تفسیر محسوب است ولیکن در حقیقت این علم از فروع یا مباحث علم نحو است و آنرا علمی مستقل شناختن چنانکه سیوطی در اتقان آنرا اختیار کرده ، درس...
-
واژههای همآوا
-
ائراب
لغتنامه دهخدا
ائراب . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایراب شود.
-
جستوجو در متن
-
اعاریب
لغتنامه دهخدا
اعاریب . [ اَ ] (ع اِ) علی الجمع، تازیان بیابان باش خاصه ، و لا واحد له و قیل هو جمع اعراب و النسبة الیه اعرابی و هو واحده . (منتهی الارب ). و رجوع به اعرابی شود. ج ِ اعراب . (ناظم الاطباء). جج و لیس اعراب جمعاً لعرب . (مهذب الاسماء). اهل بادیه . باد...
-
درهم
لغتنامه دهخدا
درهم . [ دِ هََ ](اِخ ) نام قبیله ای از اعراب . (از الانساب سمعانی ).
-
زینی زاده
لغتنامه دهخدا
زینی زاده . [ زَ دَ ] (اِخ ) حسین بن احمد. از علمای اواخر قرن دوازده هجری . او راست : 1 - اعراب الکافیه . 2 - تعلیق الفواصل علی اعراب العوامل . 3 - حل اسرار الاخیار علی اعراب . رجوع به معجم المطبوعات شود.
-
شنافیه
لغتنامه دهخدا
شنافیه . [ ش فی ی َ ] (اِخ ) اعراب خزاعلی . (یادداشت مؤلف ).
-
عدنانیان
لغتنامه دهخدا
عدنانیان . [ ع َ ] (اِخ ) اعراب مستعربه را گویند. رجوع به عرب مستعربه شود.