کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعدام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعدام
لغتنامه دهخدا
اعدام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عَدَم . نیستیها. نیستها. نابودیها. نابودها. (فرهنگ فارسی معین ). ج ِ عدم . (یادداشت بخط مؤلف ):لا میز فی الأعدام من حیث العدم .حاج ملاهادی سبزواری .
-
اعدام
لغتنامه دهخدا
اعدام . [ اِ ] (ع مص ) نیست گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کشتن . (فرهنگ فارسی معین ). نیست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (آنندراج ): اعدمه اﷲ اعداماً؛ نیست گردانید او را خدای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نابود کردن . مع...
-
واژههای مشابه
-
اعدام کردن
لغتنامه دهخدا
اعدام کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نابودن کردن . نیست کردن . کشتن . بقتل رسانیدن . (از یادداشت های مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
ائدام
لغتنامه دهخدا
ائدام . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایدام شود.
-
جستوجو در متن
-
نایابان
لغتنامه دهخدا
نایابان . (ص مرکب ) نابونده . ناموجود. معدوم : اعدام ؛ نایابان گردانیدن چیزی . (زوزنی ).
-
مانوئل
لغتنامه دهخدا
مانوئل . [ ءِ ] (اِخ ) پیر-لوئی . سیاستمدار فرانسوی (1751-1793) و از نمایندگان عمومی کمون پاری-س بود. وی با اعدام لوئی شانزدهم مخالفت کردو به همین علت با گیوتین اعدام گردید. (از لاروس ).
-
قصاصگاه
لغتنامه دهخدا
قصاصگاه . [ ق ِ ] (اِ مرکب ) جائی که در آن قصاص کنند. جای اعدام گناهکاران : عربده کرده وکسی را کشته اکنون به قصاصگاهش میبرند. (گلستان ).
-
بقتل رسانیدن
لغتنامه دهخدا
بقتل رسانیدن . [ ب ِ ق َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) اعدام کردن . کشتن . و رجوع به قتل شود.
-
ترازه آس
لغتنامه دهخدا
ترازه آس . [ تْرا / ت ِ زِ ] (اِخ ) یکی از سناتورهای روم که علیه نرون برخاست و محکوم بمرگ شد و در سال 66 م . اعدام گردید.
-
کاربون
لغتنامه دهخدا
کاربون . [ ب ُ ] (اِخ ) فرانسوا ژوزف . یاغی و فتنه انگیز فرانسوی متولد در پاریس به سال 1756 که به سال 1801 م . اعدام گردید.
-
محمدیه
لغتنامه دهخدا
محمدیه . [ م ُ ح َم ْ م َ دی ی ِ ] (اِخ ) نام میدانی به جنوب طهران . آن را میدان اعدام نیز می گفتند. (از یادداشت مرحوم دهخدا).
-
کشتن ساختن
لغتنامه دهخدا
کشتن ساختن . [ ک ُ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) نابود کردن . از بین بردن . اعدام کردن . به قتل آوردن . (یادداشت مؤلف ). || قربانی کردن . تضحیة. (یادداشت مؤلف ). اذباح . (تاج المصادر بیهقی ).