کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعجمی زاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعجمی زاد
لغتنامه دهخدا
اعجمی زاد. [ اَ ج َ ] (ن مف مرکب / ص مرکب ) اعجمی زاده . آنکه فرزند غیر عرب باشد. || ایرانی نژاد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
واژههای مشابه
-
اعجمی زاده
لغتنامه دهخدا
اعجمی زاده . [ اَ ج َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب / ص مرکب ) آنکه از نژاد عرب نباشد. || ایرانی نژاد. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به اعجمی شود.
-
اعجمی زبان
لغتنامه دهخدا
اعجمی زبان . [ اَ ج َ زَ ] (ص مرکب ) آنکه سخن فصیح نتواند گفت . || آنکه بزبان غیرعربی متکلم باشد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
حبیب اعجمی
لغتنامه دهخدا
حبیب اعجمی . [ ح َ ب ِ اَ ج َ ] (اِخ ) رجوع به حبیب عجمی شود.
-
جستوجو در متن
-
یاقوت
لغتنامه دهخدا
یاقوت . (اِ) نام جوهری است مشهور و آن سرخ و کبود و زرد می باشد. گرم و خشک است در چهارم و قایم النار یعنی آتش او را ضایع نمی کند و با خود داشتن آن دفع علت طاعون کند. (برهان ) . بیرونی گوید حمزةبن الحسن اصفهانی آرد که اسم یاقوت به فارسی یاکند است . و ی...
-
ماندن
لغتنامه دهخدا
ماندن . [ دَ ] (مص ) توقف کردن . (ناظم الاطباء). توقف کردن . درنگ کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ایرانی باستان ، من . پهلوی ، ماندن . پارسی باستان و اوستا، من (انتظار کشیدن ). پهلوی ، مانیشتن ، مانیشن . پازند، ماندن . ارمنی ، منام (ماندن ، انتظا...