کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعجاب کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعجاب کردن
لغتنامه دهخدا
اعجاب کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تکبر کردن . فضیلت نهادن خود را : آن که صد فضل فزون دارد هرگز بیکی خویشتن را نستوده ست و نکرده ست اعجاب . فرخی .رجوع به اعجاب شود.
-
جستوجو در متن
-
آه و واه
لغتنامه دهخدا
آه و واه . [ هَُ ] (اِ مرکب ، ازاتباع ) اسم صوت علامت اعجاب و تحسین و بدیع شمردن .- آه و واه کردن ؛در تداول زنان ، چشم زخم و عین الکمال رسانیدن با گفتن آه و واه .
-
قیامت کردن
لغتنامه دهخدا
قیامت کردن . [ م َ ک َ دَ ](مص مرکب ) کنایه از کارهای عجیب کردن و کارهای اعجاب انگیختن . (برهان ) (آنندراج ). زیاده از طاقت در کاری کمال نمودن . (آنندراج ). هنگامه کردن . غوغا کردن . آشوب کردن . کاری سخت خوب یا سخت بد کردن : قیامت میکنی سعدی بدین شیر...
-
غطرسة
لغتنامه دهخدا
غطرسة. [ غ َ رَ س َ ] (ع مص ) فضیلت نهادن بر خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اعجاب . (اقرب الموارد). دست درازی نمودن بر اقران . (منتهی الارب )(آنندراج ) (اقرب الموارد). || بزرگ منشی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تکبر. (اقرب الموارد). || خشمناک سا...
-
تبلتع
لغتنامه دهخدا
تبلتع. [ ت َ ب َ ت ُ ] (ع مص ) گشاده شدن در سخن است که گویا دشنام و بد میگوید در سخن یا آن کسی که پیچیده است زبان او. (شرح قاموس ) (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). || دعوی زیرکی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خود پسندیدن . اعجاب بنفس . (ذیل ...
-
منتر
لغتنامه دهخدا
منتر. [ م َ ت َ ] (اِ) مأخوذ از سنسکریت ، کلام و آواز مؤثر. (ناظم الاطباء). || مأخوذ از اوستائی منثره ، به معنی کلام مقدس ، دعا. دعا و وردی که شخص را قادر به تصرف در اشیا و اشخاص می سازد. افسون . (از فرهنگ فارسی معین ).- انتر و منتر ؛ معطل و حیران...
-
عبرت
لغتنامه دهخدا
عبرت . [ ع ِ رَ ] (ع مص ) عبرة. پند گرفتن . (غیاث اللغات ) (از صراح ) (ناظم الاطباء). عبرة : سه بیت شعر یاد داشتم از آن ابوالعتاهیه ... که اندر آن عبرتهاست . (تاریخ بیهقی ص 238).خاقانیا به عبرت ناپاکی فلک بر خاک آن شهنشه کشور گذشتنی است . خاقانی . ||...
-
خوش آمدن
لغتنامه دهخدا
خوش آمدن . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] (مص مرکب ) مطبوع آمدن . مورد پسند قرار گرفتن . نیکو آمدن . مورد پذیرش آمدن . ملایم طبع قرار گرفتن . مایه ٔ لذت بردن شدن : ستایش خوش آید همه خلق راولی سست باشند گاه کرم . ابوشکور (از صحاح الفرس ).بخندید گرسیوز نامجوی ...
-
قیامت
لغتنامه دهخدا
قیامت . [ م َ ] (ع مص ) برانگیخته شدن پس از مرگ . (فرهنگ فارسی معین ). قائم شدن و روز قیامت را بهمین جهت قیامت گویند که در آن وقت مردگان زنده شوند و قیام کنند. (از آنندراج ). || (اِ) یوم فزع اکبر. روز جزا. یوم الدین . یوم الحساب (روز شمار). رستاخیز. ...
-
رغم
لغتنامه دهخدا
رغم . [ رَ غ َ ] (ع مص ) یا رَغم . مصدر به معنی رَغم . (ناظم الاطباء). رجوع به رَغم در دو معنی اخیر مصدری شود. || به خاک آلودن بینی . (ناظم الاطباء). به خاک مالیدن بینی . به خاک آلودن بینی . (یادداشت مؤلف ). خاک آلود کردن . (دهار). خلاف میل . (یاددا...
-
شگفتی
لغتنامه دهخدا
شگفتی . [ ش ِ گ ِ ] (حامص ، اِ) تعجب . (ناظم الاطباء). شگفت . (آنندراج ). استعجاب . (یادداشت مؤلف ) : شگفتی در آن بود کاسب سیاه نمی داشت خود را ازآتش نگاه . فردوسی .ببردند هم درزمان نزد شاه بدو کرد شاه از شگفتی نگاه . فردوسی .- از شگفتی ماندن ؛ در ...
-
جم
لغتنامه دهخدا
جم . [ ج َ ] (اِخ ) نام سلیمان و جمشید هم هست ، لیکن در جایی که با نگین و وحش و طیر و دیو و پری گفته میشود مراد سلیمان است و در جایی که با جام و پیاله مذکور میشود جمشید، و آنجا که با آیینه و سد نامبرده میشود اسکندر. (برهان ). پس از حمله ٔ عرب و استقر...
-
رعنا
لغتنامه دهخدا
رعنا. [ رَ ] (ع ص ) یا رعناء. تأنیث ارعن ؛ زن ابله . (از کشاف زمخشری ). زن گول . (دهار). زن گول و سست و ضعیف . (منتهی الارب ). زن گول و سست . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). زن خویله . (مهذب الاسماء). زن دراز احمق . رعناء. حمقاء. (یادداشت مؤلف ) : تا تو...
-
شگفت
لغتنامه دهخدا
شگفت . [ ش ِ گ ِ / گ ُ] (اِ) تعجب . تحیر. (ناظم الاطباء). تعجب . (برهان ). تعجب و حیرت است و با لفظ دیدن و بودن و داشتن مستعمل . (آنندراج ) : به شگفتم از آن دو کژدم تیزکه چرا لاله اش به جفت گرفت . خسروی .در آن خانه شد پهلوان از شگفت بسی پیش یزدان نیا...