کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعجاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعجاب
لغتنامه دهخدا
اعجاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عَجَب . شگفتی ها. (منتهی الارب ). رجوع به عجب شود.
-
اعجاب
لغتنامه دهخدا
اعجاب . [ اِ ] (ع مص ) بشگفت آوردن کسی را: اَعجبه ؛ بشگفت آورد آنرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به شگفت آوردن . (آنندراج ). بتعجب آوردن کاری کسی را. (از اقرب الموارد). بر چیزی تعجب آوردن و عجب دانستن . (منتخب از غیاث اللغات ). بشگفتی افکندن . (یا...
-
واژههای مشابه
-
اعجاب کردن
لغتنامه دهخدا
اعجاب کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تکبر کردن . فضیلت نهادن خود را : آن که صد فضل فزون دارد هرگز بیکی خویشتن را نستوده ست و نکرده ست اعجاب . فرخی .رجوع به اعجاب شود.
-
جستوجو در متن
-
سرطن
لغتنامه دهخدا
سرطن .[ س َ طَ ] (ع اِمص ) شگفتی . اعجاب . (دزی ج 1 ص 648).
-
اناقة
لغتنامه دهخدا
اناقة. [ اَ / اِ ق َ ] (ع اِ) ریزه کاری ، گویندله اناقة و لیاقة. (ناظم الاطباء). || خوبی . حسن . || اعجاب . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خوش غیرت
لغتنامه دهخدا
خوش غیرت . [ خوَش ْ / خُش ْ غ َ / غ ِ رَ ] (ص مرکب ) در تداول لوطیان گاهی علامت اعجاب و گاهی دشنامی است بجای بی غیرت . (یادداشت مؤلف ).
-
آه و واه
لغتنامه دهخدا
آه و واه . [ هَُ ] (اِ مرکب ، ازاتباع ) اسم صوت علامت اعجاب و تحسین و بدیع شمردن .- آه و واه کردن ؛در تداول زنان ، چشم زخم و عین الکمال رسانیدن با گفتن آه و واه .
-
نسیم عیار
لغتنامه دهخدا
نسیم عیار. [ ن َ م ِ ع َی ْ یا ] (اِخ ) (مهتر...) نام عیاری معروف در قصه های عامیانه . از قهرمانان کتاب اسکندرنامه است که کارهای اعجاب انگیز میکرده .- امثال : دزدی که نسیم را بدزدد دزد است در کعبه گلیم را بدزدد دزد است .؟
-
باد و بروت
لغتنامه دهخدا
باد و بروت . [ دُ ب ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) باد بروت . کنایه از عجب و تکبر و غرور و نخوت و کبر و پندار و اعجاب و طنطنه و طمطراق باشد. رجوع به باد بروت شود.
-
هبلة
لغتنامه دهخدا
هبلة. [ هََ ب ِ ل َ ] (ع ص ) زنی که فرزند خود را گم کرده باشد. مادر گم کرده فرزند. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). این کلمه در مقام مدح و اعجاب استعمال شود. (معجم متن اللغة). ولی اقرب الموارد درباره ٔ کلمه ٔ «هابل » که به معنی زن گم کرده فرزند است آ...
-
غطرسة
لغتنامه دهخدا
غطرسة. [ غ َ رَ س َ ] (ع مص ) فضیلت نهادن بر خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اعجاب . (اقرب الموارد). دست درازی نمودن بر اقران . (منتهی الارب )(آنندراج ) (اقرب الموارد). || بزرگ منشی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تکبر. (اقرب الموارد). || خشمناک سا...
-
تبلتع
لغتنامه دهخدا
تبلتع. [ ت َ ب َ ت ُ ] (ع مص ) گشاده شدن در سخن است که گویا دشنام و بد میگوید در سخن یا آن کسی که پیچیده است زبان او. (شرح قاموس ) (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). || دعوی زیرکی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خود پسندیدن . اعجاب بنفس . (ذیل ...
-
ژان کریزستم
لغتنامه دهخدا
ژان کریزستم . [ کْری / ک ِ زُ ت ُ ] (اِخ ) (بوش دُر) (قدیس ) یکی از آباء کلیسا و بطریق قسطنطنیه (347 - 407 م .). وی به شکنجه وجفای امپراطریس اودکسی گرفتار گشت . ژان به فصاحت و بلاغت مشتهر و مواعظ وی مورد اعجاب و تحسین است . ذکران وی در 27 ژانویه است ...