کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعتقادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعتقادی
لغتنامه دهخدا
اعتقادی . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی ) هر چیز که شخص به آن معتقد بود و آنرا باور کرده باشد. (ناظم الاطباء). منسوب به اعتقاد بمعنی باور داشتن . معتقد بودن . یقین داشتن .
-
اعتقادی
لغتنامه دهخدا
اعتقادی . [اِ ت ِ ] (اِ) بهمان معنی اعتقاد است که فارسیان گاهی یاء معروف بدان ملحق کنند. (آنندراج ) : تویی مراد و تویی مطلب و تویی مقصودهمه توئی و همین است اعتقادی ما.ملاشانی تکلو (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
پاک اعتقاد
لغتنامه دهخدا
پاک اعتقاد. [ اِ ت ِ ] (ص مرکب ) که اعتقادی درست دارد. که عقیدتی راست دارد.
-
حکیمک
لغتنامه دهخدا
حکیمک .[ ح َ م َ ] (اِ مصغر) حکیم بصورت تحقیر : چون حکیمک اعتقادی کرده است کآسمان بیضه زمین چون زرده است .مولوی .
-
خدانشناسی
لغتنامه دهخدا
خدانشناسی . [ خ ُ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل خدانشناس . کنایه از بی ایمانی و بی اعتقادی از خدا بیخبری است .
-
گوت شالک
لغتنامه دهخدا
گوت شالک . [ گُت ْ ] (اِخ ) ملحد آلمانی (808 - 867 م .) که در سال 848 م . به خاطر اعتقادی که به برگزیدگی قبلی برخی از بندگان خدا داشت محکوم و زندان شد.
-
دیورای
لغتنامه دهخدا
دیورای . [وْ ] (ص مرکب ) که رأی و اعتقادی چون دیو دارد. بد و زشت . تندخوی و خشمناک . (ناظم الاطباء) : گفتم از طبع دیورای بترس عجز من بین و از خدای بترس .نظامی .
-
نادرویش
لغتنامه دهخدا
نادرویش . [ دَرْ ] (ص مرکب ) آن که درویش نباشد. (ناظم الاطباء). || آن که زهد و درویشی را به خود نسبت دهد ولی قلباً درویش نباشد. زاهد دروغی . (ناظم الاطباء) : اعتقادی بنما و بگذر بهر خداتا ندانی که در این خرقه چه نادرویشم . حافظ.|| نارفیق .
-
اعتقاد داشتن
لغتنامه دهخدا
اعتقاد داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) باور داشتن . ایمان داشتن . معتقد بودن : مریدم به پیر خرابات مخلص چو طفل اعتقادی به ملا ندارم .مخلص کاشی (از ارمغان آصفی ).
-
اعتقاد نمودن
لغتنامه دهخدا
اعتقادنمودن . [ اِ ت ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) از دور ارادت رسانیدن . (یادداشت مؤلف ) : اعتقادی بنما و بگذر بهر خداتا در این خرقه ندانی که چه نادرویشم .حافظ.
-
اعتقادیات
لغتنامه دهخدا
اعتقادیات . [ اِ ت ِ دی یا ] (ع اِ) ج ِ اعتقادی . یعنی منسوب است به اعتقاد و در اصطلاح به احکام اصلی شرع اطلاق میشود. مؤلف خاندان نوبختی آرد: بطور کلی احکام شرعی اسلام یا متعلق بعمل و طاعت است یا متعلق بمعرفت و اعتقاد. قسمت اول را احکام اصلی یا اعتق...
-
یقینی
لغتنامه دهخدا
یقینی . [ ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به یقین و حکماً و البته و از روی علم و دانایی و به طور اطمینان و تحقیق . (ناظم الاطباء). حتمی : امور یقینی ؛ امور قطعی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یقین شود. || (اصطلاح منطق ) اعتقادی بود جازم مطابق .اعتقاد جازم مرکب ...
-
مرسی
لغتنامه دهخدا
مرسی . [ م ُ ] (اِخ ) لقب احمدبن عمر، مکنی به ابوالعباس و ملقب به شهاب الدین . فقیه و صوفی قرن هفتم هجری .اصل او از مرسیة است و ساکن اسکندریه بود و اهالی اسکندریه تا امروز نیز به وی اعتقادی شدید دارند. مرسی به سال 686 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زر...
-
پاکدینی
لغتنامه دهخدا
پاکدینی . (حامص مرکب ) پاکی اعتقاد. پاک اعتقادی : دلیری برزم اندرون زور دست همان پاکدینی و یزدان پرست . فردوسی .خردمندی و پیش بینی بودتوانایی و پاکدینی بود. فردوسی .ای اصل نیکنامی ای اصل بردباری ای اصل پاکدینی ای اصل پارسائی .فرخی .