کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعتبار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اعتبار یافتن
لغتنامه دهخدا
اعتبار یافتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) ارزش یافتن . قدر و منزلت پیدا کردن : حریم گلشن کویت نشد نشیمن مانیافتیم دریغ اعتبار خار و خسی .اوجی نطنزی (از ارمغان آصفی ).
-
واژههای همآوا
-
ائتبار
لغتنامه دهخدا
ائتبار. [ اِءْ ت ِ ] (ع مص ) رجوع به ایتبار شود.
-
جستوجو در متن
-
هدر
لغتنامه دهخدا
هدر. [ هََ دَ ] (ع ص ) مردم از اعتبار افتاده . (منتهی الارب ). مردم از اعتبار افتاده که خیری در ایشان نیست . (اقرب الموارد).
-
نامعتبر
لغتنامه دهخدا
نامعتبر. [ م ُ ت َ ب َ ] (ص مرکب ) بی اعتبار. بی ارزش . بی اساس . نامستحکم . نااستوار. بی پا. که معتبر و مقبول نیست . که اعتبار و اعتمادی به آن نیست .
-
بی برگشت
لغتنامه دهخدا
بی برگشت . [ بی ب َ گ َ ] (ص مرکب ) که نتوان آنرا بازگشت داد. که نتوان برگرداند.- اعتبار بی برگشت ؛ اعتباری است که نمیتوان آنرا برگرداند. اعتبار غیرقابل فسخ .(فرهنگستان ).
-
بی وقر
لغتنامه دهخدا
بی وقر. [ وَ ] (ص مرکب ) (از: بی + وقر) بی اعتبار و بی تمکین . (آنندراج ). بی اعتبار. (ناظم الاطباء). || سبک . جلف . (ناظم الاطباء). بی وقار. و رجوع به وقر شود.
-
موثقة
لغتنامه دهخدا
موثقة. [ ث ِ ق َ ] (ع اِمص ) اعتماد و اعتبار. (ناظم الاطباء).
-
لگوری
لغتنامه دهخدا
لگوری . [ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به لگور. || زن بدکاره ٔ حقیر و بی اعتبار.
-
پاداری
لغتنامه دهخدا
پاداری . (حامص مرکب ) پابرجائی .پایداری . پافشاری . استقامت . || اعتبار.
-
بر خاک نشاندن
لغتنامه دهخدا
بر خاک نشاندن . [ ب َ ن ِدَ ] (مص مرکب ) خوار و بی اعتبار کردن . (آنندراج ).
-
کری بگوزی
لغتنامه دهخدا
کری بگوزی . [ ] (ص ) چیزی بی کار و بی اعتبار. (آنندراج ). هر چیز نابکار و بی فایده و بی قدر و قیمت . (ناظم الاطباء) .
-
گذرا
لغتنامه دهخدا
گذرا. [ گ ُ ذَ ] (نف ) گذرنده : ما ریگ ته جوئیم شما آب گذرا. || موقت . زودگذر. بی اعتبار.
-
شنوکة
لغتنامه دهخدا
شنوکة. [ ش َ ک َ ] (اِخ )کوهی است و جمع آن شنائک است به اعتبار اجزای آن . (منتهی الارب ). کوهی است به بدر. (از معجم البلدان ).
-
عبرت گرفتن
لغتنامه دهخدا
عبرت گرفتن . [ ع ِ رَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) اعتبار. (تاج المصادر). پند گرفتن .