کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعادت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعادت
لغتنامه دهخدا
اعادت . [ اِ دَ ] (ع مص ) اعاده . اعادة. رجوع به دو صورت مذکور شود. و با لفظ کردن و شدن مستعمل . (آنندراج ).رجوع به ترکیبات کلمه شود : سخن که از دهان برون رفت و تیر که از قبضه ٔ کمان گذر یافت و مرغ که از دام پرید اعادت آن صورت نبندد. (مرزبان نامه ).م...
-
واژههای همآوا
-
عائدة
لغتنامه دهخدا
عائدة. [ ءِ دَ ] (ع ص ) مؤنث عائد. (منتهی الارب ) : در عبادت رفتن تو فائده فائده ٔ آن باز با توعاده . مولوی .ورجوع به عائد شود. || (اِمص ) نیکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مهربانی . (منتهی الارب ). || عطا. بخشش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : مائد...
-
اعادة
لغتنامه دهخدا
اعادة. [ اِ دَ ] (ع مص ) بازگردانیدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل ص 15). چیزی را بجای خود بازگردانیدن . (ناظم الاطباء). اعادة چیزی به جایی ؛ بازگردانیدن آن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). بازبردن چیزی را. برگردانیدن به جایی . (از متن اللغة). ||...
-
جستوجو در متن
-
اعاده دادن
لغتنامه دهخدا
اعاده دادن . [ اِ دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) دوباره به جای خود برگردانیدن . (ناظم الاطباء). معاودت دادن . عود دادن . عودت دادن . اعاده کردن . و رجوع به اعاده و اعادت و اعاده کردن و اعاده شدن شود.
-
اعاده کردن
لغتنامه دهخدا
اعاده کردن . [ اِ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب )دوباره به جای خود برگشتن . || سخن را دوباره گفتن . (ناظم الاطباء). بازگفتن . || بازسرگرفتن . از سر گرفتن دوباره کردن کاری . باز کردن کاری . (یادداشت مؤلف ). تکرار کردن . مکرر کردن . از نوکردن : و باروی شه...
-
روز قیامت
لغتنامه دهخدا
روزقیامت . [ زِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روزی که مردگان زنده خواهند شد و نیکوکاران و بدکاران در آن روز بپاداش و کیفر اعمال خود خواهند رسید. روز رستاخیز. روز شمار. روز حساب . روز محشر : مرا بروز قیامت مگر حساب نباشدچو هجر و وصل تو دیدم چه جای مو...
-
اعاده شدن
لغتنامه دهخدا
اعاده شدن . [ اِ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دوباره به جای خود آمدن . (ناظم الاطباء). بازگردانده شدن : نشنیدنت ز عادت خود هیچ برنگشت هرچند مدعای ظهوری اعاده شد. ظهوری (از آنندراج ).- اعاده شده ؛ مکررشده . تکراریافته . مکرر یا اعادت کرده . و متکرر. (...
-
اعاده
لغتنامه دهخدا
اعاده . [ اِ دَ ] (ع مص ) مکرر کردن . (فرهنگ نظام ). دوباره . (ناظم الاطباء). مکرر کردن : دیروز هرچه مطلب خود را اعاده کردم کسی گوش نداد. (فرهنگ نظام ). تکرار کردن . از نو کردن . از سر کردن . بار دوم کردن . باز کردن . (یادداشت مؤلف ) : یکی از ملوک ر...
-
وهلت
لغتنامه دهخدا
وهلت . [ وَ ل َ ] (ع اِ) وهلة. اول از هر چیزی . (از منتهی الارب ). بار. دفعه : یعقوب به بلخ اندرشد و نخستین وهلت بلخ بستد و بسیار مردم کشته شد بر دست سپاه او. (تاریخ سیستان ).- آن وهلت ؛ آن دفعه : و معین الدین پروانه در آن وهلت امیر حاجب بود. (مسامر...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) فاروقی . عزالدین ابوالعباس احمدبن ابراهیم فاروقی واسطی شافعی صوفی . شیخ عراق . او خرقه از دست شهاب الدین سهروردی پوشید و در حرمین و دمشق و عراق بسیاری از او حدیث شنوده اند و در سال 691 هَ . ق . بدمشق رفت . مشیخت دارالحدیث ظاهر...
-
هائل
لغتنامه دهخدا
هائل . [ ءِ ] (ع ص ) ترساننده . هول هائل ، تأکید است . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). هولناک و شدید و ترساننده ،مشتق از هول . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : نشستم از برش چون عرش بلقیس بجست او چون یکی عفریت هائل . منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 51).بیا...
-
ابوالوزیر
لغتنامه دهخدا
ابوالوزیر. [ اَ بُل ْ وَ ] (اِخ ) عمربن المطرف بن محمد العبدی الکاتب . او از مردم مرو و از موالی عبدالقیس بود و از این رو او را عبدی گفتندی . وی متقلد دیوان مشرق مهدی و هادی و رشید و کاتب منصور و مهدی خلیفه بود و بروزگار رشید درگذشت و خلیفه بر مرگ او...
-
بازگشت
لغتنامه دهخدا
بازگشت . [ گ َ ] (مص مرکب مرخم ) عود. مراجعت . (آنندراج ). رجعت . (ناظم الاطباء). ارتجاع . رجوع . مرجع : دانی که من مقیمم بر درگه شهنشه تا بازگشت سلطان از قلبگاه ساری . منوچهری .و چون کرانه شوید بازگشت بدوست . (تاریخ بیهقی ). و نیز فرموده که ما وارث ...