کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اظهار میل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اظهار داشتن
لغتنامه دهخدا
اظهار داشتن . [ اِ ت َ ] (مص مرکب ) بیان کردن . بازگفتن . رجوع به اظهار و اظهار کردن شود.
-
اظهار فرمودن
لغتنامه دهخدا
اظهار فرمودن . [ اِ ف َ دَ ] (مص مرکب ) آشکار کردن . پیدا کردن . || بازگفتن . بیان کردن . رجوع به اظهار و اظهار داشتن و اظهار کردن شود.
-
اظهار کردن
لغتنامه دهخدا
اظهار کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آشکار کردن . (زمخشری ). پیدا کردن . نمودن . بازنمودن . هویدا ساختن . پدیدار کردن . پدید کردن . نشان دادن . ارائه دادن . برملا ساختن . علنی کردن . ظاهر کردن . فاش ساختن . افشا کردن . پرده برداشتن از. مکشوف کردن : ...
-
اظهار نمودن
لغتنامه دهخدا
اظهار نمودن . [ اِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) بیان نمودن . بازگفتن . بیان داشتن . بیان کردن . || آشکار کردن . (ناظم الاطباء). پیدا کردن . هویدا ساختن . و رجوع به اظهار کردن شود.
-
جستوجو در متن
-
لاکلام
لغتنامه دهخدا
لاکلام . [ ک َ ] (ع ص مرکب ، ق مرکب ) (از: لا به معنی نه + کلام به معنی سخن ) بدون حرف . بی سخن . بی گفتگو : به میل تمام و رغبت لاکلام اظهار فرمود. (حبیب السیر ج 3 ص 2).
-
دل نمودگی
لغتنامه دهخدا
دل نمودگی . [ دِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) اظهار میل . (ناظم الاطباء) : ملک نوح مقدم او را مکرم داشت و دل نمودگیها فرمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 112). ابوعلی مدتها بود که ... از شراب تجافی نموده چون به جناب مأمون رسید و دل نمودگی کرد و ...
-
العطش
لغتنامه دهخدا
العطش . [ اَ ع َطَ ] (ع صوت ) تشنگی و تشنه شدن ، و با لفظ گفتن و زدن استعمال میشود. (از بهار عجم ) (از آنندراج ). بسیارتشنه ام . (ناظم الاطباء). مرا تشنگی است : زان کشتگان هنوز بعیوق میرسدفریاد العطش ز بیابان کربلا.- العطش زدن ؛ اظهار تشنگی خود کردن...
-
خواستاری
لغتنامه دهخدا
خواستاری . [ خوا / خا ] (حامص مرکب ) طلب . (مهذب الاسماء). التماس . (یادداشت بخط مؤلف ). || اظهار علاقه مندی . اظهار مهر. اظهار عشق : بنمای دوستداری بفزای خواستاری دانی که خواستاری باشد ز دوستداری . منوچهری .گر دوستدار مایی ای ترک خوبچهره زین بیش کر...
-
پیشنهاد
لغتنامه دهخدا
پیشنهاد. [ ن ِ / ن َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) اندیشه ای که آدمی بر نفس خود عرضه کند. قصد. اراده و منظور. (غیاث ). مراد. مقدمه و قضیه . (آنندراج ). آهنگ و قصد : و او را پیشنهاد این است و مقصود حق تعالی خود چیزی دیگر. (فیه مافیه 330). هر مرادی و پیشنها...
-
زاهد آهوپوش
لغتنامه دهخدا
زاهد آهوپوش . [ هَِ دِ ] (اِخ ) درویشی است که سلطان محمود غزنوی بنزد او رفت و در نتیجه ٔ ملاقات و گفتگو با او از نبرد با ابوعلی سیمجور منصرف گشت . خوندمیر بنقل از روضة الصفا آرد: در آن زمان که سلطان محمود متوجه دفع ابوعلی سیمجور بود در یکی از منازل ش...
-
دانوب
لغتنامه دهخدا
دانوب . (اِخ ) نام بزرگترین و مهمترین رودخانه ٔ اروپای مرکزی و جنوبی است . ایستر. نهر طونه . این رود را بزبان آلمانی داناو و بزبان اسلواکی دوناج و بزبان هنگری دونا و در تکلم صربی ها دوناو و بزبان رومانی دونارآ و به لاتینی دانوبیوس میخوانند و آن از کو...
-
طرمطاز
لغتنامه دهخدا
طرمطاز. [ ] (اِخ ) (امیر...) پسر بایجوبخشی ، از امرای عصر الجایتو. وی همان شخصی است که الجایتو را به مذهب شیعه متمایل ساخت و سبب آن بنابر گفته ٔ حافظ ابرو در مجمعالتواریخ آن بود که در تاریخ سنه ٔ اثنین و سبعمائة (702 هَ . ق .) که پادشاه غازان خان بود...
-
دندان
لغتنامه دهخدا
دندان . [ دَ ] (اِ) سن . (ترجمان القرآن ) (از برهان ) . هر یک از ساختمان های سخت استخوانی که در دو فک بالا و پایین مهره داران (یا در بسیاری از مهره داران پست ) در سایر استخوانهای جدار دهان یا حلق جایگزین اند و برای گرفتن و جویدن غذا و نیز به عنوان سل...
-
توریة
لغتنامه دهخدا
توریة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) بلند کردن ، نگاه را از کسی و برداشتن : وری عنه بصره توریةً؛ بلند کرد نگاه را از وی و برداشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آتش برآوردن از آتش زنه . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ...