کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطواء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطواء
لغتنامه دهخدا
اطواء. [ اَطْ ] (اِخ ) ابوزیاد گوید: و از آبهای عمروبن کلاب اطواء است که در کوهی بنام شراء واقع است . (از معجم البلدان ).
-
اطواء
لغتنامه دهخدا
اطواء. [ اَطْ ] (اِخ ) دهی است به یمامه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قریه ای است در قرقری از سرزمین یمامه دارای نخلستان ها و کشتزارهای بسیار. (از معجم البلدان ).
-
اطواء
لغتنامه دهخدا
اطواء. [ اَطْ ] (ع اِ) ج ِ طوی ، چاه با سنگ بنا شده . (ازمعجم البلدان ) (از متن اللغة). رجوع به طَوی ّ شود.
-
اطواء
لغتنامه دهخدا
اطواء. [ اِطْ ] (ع مص ) نخوردن چیزی را و گرسنه داشتن خود را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
-
اطواء
لغتنامه دهخدا
اطواء. [ اِطْ طِ ] (ع مص ) پیچیده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انطواء. (اقرب الموارد). و رجوع به انطواء و طَوی ̍ شود.
-
اطواء
لغتنامه دهخدا
اطواء.[ اَطْ ] (ع اِ) اطواء ناقه ؛ نوردهای پیه کوهان ناقه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
اتواء
لغتنامه دهخدا
اتواء. [ اَت ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ تَوّ، بمعنی تنها، طاق . || رسن یک تاه تافته . (منتهی الارب ).
-
اتواء
لغتنامه دهخدا
اتواء. [ اِت ْ ] (ع مص ) هلاک کردن . (تاج المصادر بیهقی ): اتواه اﷲ؛ هلاک گرداناد او را خدای . (منتهی الارب ).
-
اتواء
لغتنامه دهخدا
اتواء. [ اِت ْت ِ ] (ع مص ) پناه گرفتن بجائی . || جای گرفتن : اتویت منزلی و الیه بالابدال والادغام و ایتویت علی التصحیح ؛ پناه و جای گرفتم به آن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
پیچیده شدن
لغتنامه دهخدا
پیچیده شدن . [ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) التواء. (زوزنی ). تلوی . (تاج المصادر). اطواء. انهصار. (منتهی الارب ): التیاث ؛ پیچیده شدن چیزی بر چیزی . (تاج المصادر). هتهتة؛ پیچیده شدن سخن . عکش ، تعکش ؛ پیچیده شدن موی و بر هم نشستن آن . (منتهی الارب ).
-
نورد
لغتنامه دهخدا
نورد. [ ن َ وَ ] (ص ) درخورنده . (لغت فرس اسدی ص 86) (اوبهی ). درخور. پسندیده . (صحاح الفرس ص 84) (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا) (رشیدی ). لایق . (غیاث اللغات ) (برهان قاطع). پسندکرده شده . (برهان قاطع). مناسب . (انجمن آرا) (آنندراج ). زیبا. (فر...