کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطلسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطلسی
لغتنامه دهخدا
اطلسی . [ اَ ل َ ] (اِ) قسمی از گُل است . (فرهنگ نظام ). یک قسم گل الوان . (ناظم الاطباء) : اطلسی از جمله گلها خوشتر است اطلسی چادرنماز دلبر است . ناصرالدین شاه .و رجوع به گل اطلسی شود.
-
اطلسی
لغتنامه دهخدا
اطلسی . [ اَ ل َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به فلک اطلس ای فلک نهم . از فرهنگ سکندرنامه وفرهنگ فرنگ . (آنندراج ). || خواجه سرا را گویند. خصی سیاه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || املس . (کازمینسکی ).
-
اطلسی
لغتنامه دهخدا
اطلسی .[ اَ ل َ ] (اِخ ) در تداول تازیان بر اقیانوس اطلس اطلاق شود. رجوع به اقیانوس اطلس و اعلام المنجد شود.
-
واژههای مشابه
-
گل اطلسی
لغتنامه دهخدا
گل اطلسی . [ گ ُ ل ِ اَ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گل های آن بشکل شیپور است و عطری ملایم دارد که هنگام شب بیشتر محسوس است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 240).
-
جستوجو در متن
-
اطلنطیکی
لغتنامه دهخدا
اطلنطیکی . [ اَ ل َ] (اِخ ) در تداول عربی امروز، اطلسی . اقیانوس اطلس .رجوع به اطلسی و اقیانوس اطلس و اعلام المنجد شود.
-
روت
لغتنامه دهخدا
روت . (ص ) در تداول عامه ، رت . برهنه . لخت . عور. عریان . لوت . رجوع به رت شود. || اطلسی . ساده . (یادداشت مؤلف ). رجوع به اطلسی شود.
-
بادخورا
لغتنامه دهخدا
بادخورا. (اِ مرکب ) کچلی و اطلسی سر. (ناظم الاطباء).
-
دمیقی
لغتنامه دهخدا
دمیقی . [ دَ ] (ع ص ، اِ) نوعی از بافته ٔ ابریشمی . (ناظم الاطباء). نوعی قماش اطلسی است که در بافت آن رشته های زرو سیم بکار می رود. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 444).
-
فهار
لغتنامه دهخدا
فهار. [ ف َ ] (اِ) سنگی به رنگ یاقوت اطلسی ، و آن را از مشرق زمین آورند. ودر کان طلا هم میباشد. گویند خوردن آن دفع جنون میکند. (برهان ). بعضی گفته اند لعل است . (مخزن الادویه ).
-
شاخ پیدا شدن
لغتنامه دهخدا
شاخ پیدا شدن . [ پ َ / پ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کسی را، کنایه از رسوا شدن . (امثال و حکم دهخدا) : چون کند دعوی خیاطی کسی افکند در پیش او شه اطلسی که ببر این را بغلطاق فراخ ز امتحان پیدا شود او را دو شاخ .مولوی (از امثال و حکم دهخدا).
-
هرمافرودیت
لغتنامه دهخدا
هرمافرودیت . [ هَِ ما رُ ] (فرانسوی ، ص ) هر موجودی که دو طبیعت دارد یعنی هم مذکر و هم مؤنث است . (از اساطیر یونان و رم ، تألیف پیر گریمال ، ترجمه ٔ بهمنش ص 412). گیاهانی که دارای نافه و مادگی هستند، خواه دارای پریانت کامل بوده و یا فاقدآن باشند، گ...
-
نرماده
لغتنامه دهخدا
نرماده . [ ن َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) خنثی . (بحر الجواهر) (ناظم الاطباء). آنکه آلت مردان و زنان هر دو را دارا باشد. (ناظم الاطباء) : همچو خنثی مباش نرماده یا همه سوز باش یا همه ساز. سنائی .لاف مردی زنی و زن باشی همچو خنثی مباش نرماده . سعدی . || (اصطلا...
-
بنک
لغتنامه دهخدا
بنک . [ ب َ ن َ ] (اِ مصغر) مصغر بن است که حبةالخضرا و چتلاقوچ باشد و آن بیشتر در کوهها و جنگلها حاصل میگردد. (برهان ) (از فرهنگ فارسی معین ). میوه ٔ معروف . (رشیدی ).مصغر بن است که حبةالخضراء و چتلاقوچ باشد و به قهوه مشهور است . (آنندراج ). مصغر بنه...