کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطعام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطعام
لغتنامه دهخدا
اطعام . [ اِ ] (ع مص ) خورانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طعام دادن . (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 14) (تاج المصادر بیهقی ). خوراندن . سور دادن . سور. اطعام کسی را؛ به غذا واداشتن وی را. طعمه دادن به کسی . (از اقرب الموارد) : ا...
-
اطعام
لغتنامه دهخدا
اطعام . [ اِطْ طِ ] (ع مص ) اطعام بُسر؛ شیرین گردیدن غوره ٔ خرما و مزه گرفتن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). طعم یافتن غوره ٔ خرما. (از اقرب الموارد). || طعام خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بچشیدن . (زوزنی ). || ادب پذیرفتن و اصلاح گرفتن . (منتهی...
-
واژههای همآوا
-
اطائم
لغتنامه دهخدا
اطائم . [ اَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ اَطیمة. (المنجد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به اطیمة شود.
-
جستوجو در متن
-
تجفین
لغتنامه دهخدا
تجفین . [ ت َ ] (ع مص ) بسیار جماع کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || اطعام کردن در جفان . (منتهی الارب ). || اطعام کردن در کاسه های بزرگ . (ناظم الاطباء).
-
سال دادن
لغتنامه دهخدا
سال دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) بیاد مرده ای یکسال پس از مرگ او اطعامی کردن . اطعام کردن پس از سال مرگ کسی . (یادداشت مؤلف ).
-
سال گرفتن
لغتنامه دهخدا
سال گرفتن . [ گ ِرِ ت َ ] (مص مرکب ) تجدید یاد کسی را کردن . یاد بود برای مرده گرفتن . اطعام کردن یکسال پس از مرگ کسی .
-
خرج دادن
لغتنامه دهخدا
خرج دادن . [ خ َ دَ ] (مص مرکب ) اطعام عده ٔ کثیری از مساکین و جز آنان بجهت مصیبت یا عزائی کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
چله دادن
لغتنامه دهخدا
چله دادن . [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ دَ ] (مص مرکب )مراسم چهلم مرگ کسی را بوسیله ٔ اطعام مساکین بجا آوردن . اطعام کردن چهل روز پس از مرگ کسی . مشروبات و مأکولات دادن به فقرا و مساکین و دیگر اشخاص در روز چهلم مرگ عزیزی یا بزرگی . چله گرفتن و مراسم چهلم مرده...
-
طعام دادن
لغتنامه دهخدا
طعام دادن . [ طَ دَ ] (مص مرکب ) اطعام . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ).اقضاء. ارفاف . (تاج المصادر). مید. (منتهی الارب ).
-
چاشت خورانیدن
لغتنامه دهخدا
چاشت خورانیدن . [ خوَ / خ ُ دَ ] (مص مرکب ) طعام دادن . غذای صبح یا ناهار کسی را خوراندن . صبحانه یا ناهار اطعام کردن . تَغدیَه ؛ چاشت خورانیدن . (منتهی الارب ).
-
ثمالة
لغتنامه دهخدا
ثمالة. [ ث ُ ل َ ] (اِخ ) لقب عوف بن اسلم که پدر بطنی است و او را ثمالة لقب دادند چون قوم خود را اطعام کرد و شیر با سر شیر آن نوشانید.
-
خوراننده
لغتنامه دهخدا
خوراننده . [ خوَ / خ ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف )مُطْعِم . رازق . مغذی . آنکه بکس دیگری اطعام می کند. || بهره رسان . نفعرسان . (یادداشت مؤلف ).
-
مدعو
لغتنامه دهخدا
مدعو. [ م َ ع ُوو ] (ع ص ) خواهانی نموده شده . خوانده شده .(آنندراج ). دعوت شده . طلبیده . مهمان و کسی که آن را برای اطعام خوانده باشند. || نامیده شده . نام برده شده . (ناظم الاطباء). موسوم . (یادداشت مؤلف ).- مدعو به ؛ موسوم به . ملقب به .