کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطرب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطرب
لغتنامه دهخدا
اطرب . [ اَ رَ ] (اِخ ) جایگاهی است نزدیک حنین . سلمةبن دریدبن صمة گوید : انسیتنی ما کنت غیرمصابةو لقد عرفت غداة نعف الاطرب .(از معجم البلدان ).
-
اطرب
لغتنامه دهخدا
اطرب . [ اَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قره طاق بخش بهشهر شهرستان ساری واقع در 6000 گزی شمال نکا. دشت ، معتدل ، مرطوب و مالاریایی و سکنه ٔ آن 610 تن شیعی مذهب است که بلهجه ٔ مازندرانی فارسی سخن می گویند. آب آن از چشمه و رود نکا تأمین میشود و محصول...
-
اطرب
لغتنامه دهخدا
اطرب . [ اَ رَ ] (ع ن تف ) بطرب تر. باطرب تر.- امثال : اطرب من عود زلزل . (یادداشت مؤلف ).رجوع به طرب شود.
-
واژههای همآوا
-
عترب
لغتنامه دهخدا
عترب . [ ع ُ رُ ] (ع اِ) سماق . (اقرب الموارد). تتم که نوعی از بار درخت ترش است و در طعام اندازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
لویس شیخو
لغتنامه دهخدا
لویس شیخو. [ ش َ ] (اِخ ) الاب الیسوعی . منشی مجله ٔ «المشرق » در بیروت و یکی از مؤلفان پرکار. در ماردین به سال 1275 هَ . ق . 1859/ م . به دنیا آمد و به شام انتقال کرد و در مدرسه ٔ آباءیسوعیین غزیر (به لبنان ) درس خواند و در سلک رهبانان یسوعی درآمد ...
-
محترق
لغتنامه دهخدا
محترق . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) سوزان . (ناظم الاطباء).- سودای محترق ؛ اندیشه و خیال سوزان و باطل و بیهوده : من بازگشتم و با خویشتن گفتم همه از سوداهای محترق است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 621). بوسهل بخندید و گفت این سودایی است محترق اشرب و اطرب و دع ال...
-
زلزل
لغتنامه دهخدا
زلزل . [ زَ زَ ] (اِخ ) مغنی ای بوده که در عودنوازی بدان مثل زنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : اطرب من عود زلزل . (اقرب الموارد). منصوربن جعفر موسیقی دان و عودنواز معروف معاصر هارون و مأمون است . وی از ابراه...