کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطبة
لغتنامه دهخدا
اطبة. [ اَ طِب ْ ب َ ] (ع اِ) ج ِ طبیب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). اطباء. رجوع به طبیب و اطباء شود.
-
واژههای همآوا
-
عطبة
لغتنامه دهخدا
عطبة. [ ع ُ ب َ ] (ع اِ) پاره ای از پنبه . (منتهی الارب ). قطعه ای از عطب . (از اقرب الموارد). رجوع به عُطب شود. || لته ای که از آن آتش برگیرند. (منتهی الارب ). خرقه که بدان آتش گیرند. (از اقرب الموارد). أجد ریح عطبة؛ بوی پنبه یا کهنه ٔسوخته می شنوم...
-
عتبة
لغتنامه دهخدا
عتبة. [ ع َ ت َ ب َ ] (ع اِ) آستانه ٔ در یا بالایین ازهر دو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || هر پله از نردبان . یک پایه نردبان . (منتهی الارب ). || زن مرد. (منتهی الارب ). زن . (اقرب الموارد). || (ص ) ناخوش . (اقرب الموارد) (آنندراج ) (م...
-
عتبة
لغتنامه دهخدا
عتبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن الحباب انصاری شاعری غزل سرای و از مردم مدینه و از شعرای عصر اموی است . وی نزدیک مدینه به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی ).
-
عتبة
لغتنامه دهخدا
عتبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن عبدشمس مکنی به ابوالولید. از بزرگان قریش در عصر جاهلی است . اسلام را دریافت و در جنگ بدر با مشرکان بود و چون سری بزرگ داشت خودی که برای او مناسب باشد یافت نشد و پارچه ای بر سر خود بست . وی در این جنگ به سال 2 هَ ....
-
عتبة
لغتنامه دهخدا
عتبة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن غزوان بن جابربن وهیب الحارثی . بانی شهر بصره وصحابی و قدیم الاسلام است . وی به حبشه عزیمت کرد و درجنگ بدر و قادسیه حاضر بود. عمر او را ولایت بصره داد در آن وقت بصره را «الابلة» یا «أرض الهند» مینامیدند. عتبه طرح شهر را ب...
-
عتبة
لغتنامه دهخدا
عتبة. [ ع ُ ب َ ] (ع اِ) خم رودبار. (اقرب الموارد).
-
عتبة
لغتنامه دهخدا
عتبة. [ ع ُ ب َ] (اِخ ) ابن ابی سفیان بن حرب بن امیةبن عبدشمس است که معاویه به سال 43 هَ . ق . وی را ولایت مصر داد سپس به اسکندریه شد و در آنجا برای خود خانه ای بساخت و به سال 44 هَ . ق . بدانجا درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
-
جستوجو در متن
-
طبابة
لغتنامه دهخدا
طبابة. [ طِ ب َ ] (ع اِ) نورد ابر. || ریگ . || دراز از زمین و ابر و چرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمین .هامون در یکدیگر پیوسته . (مهذب الاسماء). ج ، طباب ، طبابات . جج ، اَطبه . (مهذب الاسماء). || جامه ٔ پیش گشاده ٔ درازدامن . || دوال که درزهای مش...
-
طبیب
لغتنامه دهخدا
طبیب . [ طَ ] (ع ص ) زیرک . || دانا. || نیک ماهر در کار خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) پزشک . (فرهنگستان ) (منتهی الارب ). پجشک . (دهار). طب . آسی . عرّاف . (منتهی الارب ). آنکه علاج بدن کند. دانا به دوا و علاج و دارو و درمان . حکیم . ج ، اَ...