کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اضطراب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اضطراب
لغتنامه دهخدا
اضطراب . [ اِ طِ ] (ع مص ) اضطراب چیزی ؛ تحرک و موج زدن و برخی از آن برخوردن یا زدن به برخی است . (از اقرب الموارد). تحرک و موج زدن . (از لسان العرب ). جنبیدن و حرکت نمودن . (منتهی الارب ). جنبیدن و حرکت کردن . (ناظم الاطباء). جنبیدن و لرزیدن و طپیدن...
-
جستوجو در متن
-
جوشی
لغتنامه دهخدا
جوشی . (ص نسبی ) منسوب به جوش . || آنکه عادت به نمودن اضطراب دارد. عصبانی . تندمزاج . آنکه زود خشم آرد. که بسیار اضطراب و بی تابی نماید.
-
مضطرب
لغتنامه دهخدا
مضطرب . [ م ُ طَ رَ ] (ع اِ) محل اضطراب . || (اِمص ) اضطراب . (ناظم الاطباء).
-
اضطرابی
لغتنامه دهخدا
اضطرابی . [ اِ طِ ] (ص نسبی ) منسوب به اضطراب . (ناظم الاطباء). رجوع به اضطراب شود.
-
اشریراء
لغتنامه دهخدا
اشریراء. [ اِ ] (ع مص ) اضطراب . (اقرب الموارد).
-
هبص
لغتنامه دهخدا
هبص . [هََ ب َ ] (ع اِمص ) اضطراب . قلق . (معجم متن اللغة).
-
تبرغص
لغتنامه دهخدا
تبرغص . [ ت َ ب َ غ ُ ] (ع اِ) اضطراب عضومقطوع . (ناظم الاطباء).
-
تبرغص
لغتنامه دهخدا
تبرغص . [ ت َ ب َ غ ُ ] (ع مص ) اضطراب داشتن و لرزان شدن . (ناظم الاطباء).
-
تبعص
لغتنامه دهخدا
تبعص . [ ت َ ب َع ْ ع ُ ] (ع مص ) اضطراب کردن . (منتهی الارب ).
-
جاش
لغتنامه دهخدا
جاش . (از عربی ، اِ). جأش . (منتهی الارب ). دل . اضطراب دل .
-
دلشوره
لغتنامه دهخدا
دلشوره . [ دِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) اضطراب . تشویش .
-
اندوک
لغتنامه دهخدا
اندوک . [ اَ ] (اِ) اندوه و اضطراب و غم و قلق . (ناظم الاطباء).
-
اناق
لغتنامه دهخدا
اناق . [ اِ ] (از ترکی ، ص ) سالم . || بی تشویش و اضطراب . (ناظم الاطباء).
-
هیاط و میاط
لغتنامه دهخدا
هیاط و میاط. [ طُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اضطراب و رفت و آمد. هم فی هیاط ومیاط؛ أی اضطراب و مجی ٔ و ذهاب . (اقرب الموارد).- عام هیاط میاط ؛ سال قحط که در او فتنه و فساد برپا شود. (یادداشت مرحوم دهخدا).