کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصنام چین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصنام چین
لغتنامه دهخدا
اصنام چین . [ اَ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بتان چین . کنایه از مردان یا زنان جمیل و نیکوروی . (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
اصحاب اصنام
لغتنامه دهخدا
اصحاب اصنام . [ اَ ب ِ اَ ] (اِخ ) رجوع به اصحاب هیاکل شود. مردم شهر اصنام به الجزایر.
-
اصحاب اصنام
لغتنامه دهخدا
اصحاب اصنام . [ اَ ب ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سهروردی آرد: اگر ترتیبات حجمی در افلاک صادر از اعلاهای مترتب می بود همانا مریخ براطلاق از خورشید و هم از زهره اشرف بشمار میرفت ، ولی مطلب چنین نیست بلکه برخی از آنها از لحاظ ستاره بودن بزرگتر و برخ...
-
جستوجو در متن
-
بت پرستیدن
لغتنامه دهخدا
بت پرستیدن . [ ب ُ پ َ رَ دَ ] (مص مرکب ) بت پرستی . عبادت اصنام . پرستش بتان : بت پرستیدن به از مردم پرست پند گیر و کار بند و هوش دار. ابوسلیک گرگانی .گر کعبه جویی بار یا بتخانه سازی سجده جاور بت پرستی باصفا کعبه ثناخوان آیدت . خاقانی .اگر جماعت چین...
-
بت پرست
لغتنامه دهخدا
بت پرست . [ ب ُ پ َ رَ ] (نف مرکب ) که بت پرستد. وثنی . (دهار). شمن . نگارپرست . صنم پرست . (آنندراج ). عابد اصنام . عابد صنم . که به عبادت اصنام پردازد. کسی که بت را ستایش کند. (ناظم الاطباء). وثنی : اندر وی اندکی مسلمانانند و ایشان را سالهاری خوانن...
-
شفشه
لغتنامه دهخدا
شفشه .[ ش َ / ش ِ / ش ُ ش َ / ش ِ ] (اِ) شوشه ٔ طلا و نقره ٔ گداخته در ناوچه ٔ آهنین ریخته . (از برهان ) (ناظم الاطباء). شوشه ٔ طلا و نقره . (فرهنگ فارسی معین ). شوشه ٔ زر؛در فرهنگ رشیدی به فتح اول آمده ولی چون مرادف و مبدل شوشه است مضموم اولی است و ...
-
طغان
لغتنامه دهخدا
طغان . [ طُ ] (اِخ ) ابن علی . وی چهارمین تن ازسلسله ٔ ملوک ایلکخانیه ٔ ترکستان بوده و شرف الدوله لقب داشته و از سال 403 تا 408 هَ . ق . فرمانروائی کرده است . (طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 121). مورخان وی را بنام طغان خان در تواریخ نام میبرند. وی برا...
-
حبیب
لغتنامه دهخدا
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اوس بن حارث مکنی به ابوتمام . نجاشی (متوفی 450 هَ . ق .) در رجال خود او را یاد کرده گوید: امامی بود و امامان را تا ابوجعفر ثانی که معاصر وی بوده مدح کرده است . جاحظ در کتاب حیوان گوید: ابوتمام از رؤساء رافضه است . حسن بن دا...