کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصم
لغتنامه دهخدا
اصم . [ اَ ص َم م ] (اِخ ) (33 - 119 هَ . ق .) محمدبن سیرین ، مکنی به ابوبکر و معروف به اصم . از افاضل تابعان بود. هنگامی مغیرةبن شعبة ثقفی بفرمان عمر رهسپار بصره گردید و به فرمانروایی آن ناحیت برگزیده شد. پس از آنکه شهر میسان را گشود سیرین را به اسا...
-
اصم
لغتنامه دهخدا
اصم . [ اَ ص َم م ] (اِخ ) (حاتم ...) حاتم اصم نام بزرگی است . (از منتخب ) (غیاث ) (آنندراج ).مردیست از اولیای کبار. (ناظم الاطباء) : گروهی بر آنند از اهل سخُن که حاتم اصم بود باور مکن ...تبسم کنان گفتش ای تیزهوش اصم به که گفتار باطل نیوش ...بحبل ستا...
-
اصم
لغتنامه دهخدا
اصم . [ اَ ص َم م ] (اِخ ) (متوفی 931 هَ . ق . / 1526 م .) احمدبن محمد بانی مصری شافعی ، معروف به اصم (شهاب الدین ). از مفسران بود. او راست : تفسیر سوره ٔ یس تا آخر قرآن . (ط) ابن العماد: شذرات الذهب 8:183، البغدادی : ایضاح المکنون 1: 303. (از اعلام ...
-
اصم
لغتنامه دهخدا
اصم . [ اَ ص َم م ] (اِخ ) ابن ابی ربیعة. از شجعان قبیله ٔ بنی شیبان عرب بود که بخاطر خونخواهی یک تن صد تن ، از قبیله ٔ تمیم را بکشت و در مفاخره ای که میان یکی از افراد قبیله ٔ بنی شیبان با یکی از افراد قبیله ٔ بنی عامر در حضور معاویه آغاز شد، دو تن ...
-
اصم
لغتنامه دهخدا
اصم . [ اَ ص َم م ] (اِخ ) ابوبکر عبدالرحمن ... رجوع به اصم عبدالرحمن بن کیسان و ابوبکر شود.
-
اصم
لغتنامه دهخدا
اصم . [ اَ ص َم م ] (اِخ ) احمدبن محمود اصم لارندی کرمانی فقیه حنفی . متوفی بسال 917 هَ . ق . در لارند میزیست . او راست : تفسیر القرآن تا سوره ٔ المجادلة در 12 جلد. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 145).
-
اصم
لغتنامه دهخدا
اصم . [ اَ ص َم م ] (اِخ ) ارسلان خان ، مکنی به ابومنصور. رجوع به ابومنصور اصم شود.
-
اصم
لغتنامه دهخدا
اصم . [ اَ ص َم م ] (اِخ ) حکیم بن مالک بن جناب نمیری . معاصر ولیدبن عبدالملک بود و چون بیمار شدولید پزشکان نزد وی فرستاد و او این اشعار بسرود:جاء الاطباء من حمص کأنهم من اجل ان لایداوونی مجانین قال الاطباء: مایشفی ، فقلت لهم دخان رِمث من التسریر یش...
-
اصم
لغتنامه دهخدا
اصم . [ اَ ص َم م ] (اِخ ) شمس الدین اصم درگزینی . از وزرای دولت سلجوقی بود. رجوع به تجارب السلف ص 182 شود.
-
اصم
لغتنامه دهخدا
اصم . [ اَ ص َم م ] (اِخ ) عبدالرحمان بن کیسان ابوبکر اصم معتزلی . صاحب مقالات در اصول بود و از فصیح ترین و فقیه ترین مردم عصر خود بشمار میرفت . او را تفسیر عجیبی است . وی از طبقه ٔ علاف و اقدم از وی بود. (از لسان المیزان ج 3 ص 427). ثعلبی نیز از تفس...
-
اصم
لغتنامه دهخدا
اصم . [ اَ ص َم م ] (اِخ ) عتاب بن حکیم بن مالک بن جناب نمیری اصم . فرزند حکیم بن مالک اصم بود و این رجز را درباره ٔ اسب پدر خود بنام «حزمة» سرود:ان انت قد جد الرهان بالقوم لیس علیک الیوم فی جَری لوم ان انت جلیت الوجوه ذا الیوم . (از بلوغ الارب ج 2 ص...
-
اصم
لغتنامه دهخدا
اصم . [ اَ ص َم م ] (اِخ ) عمروبن قیس اصم صاحب رؤس بنی تمیم . وی یکی از ده تن کسانی بود که جزو مفاخر قبیله ٔ بنی شیبان بشمار میرفتند و هنگامی که یکی از افراد قبیله ٔ بنی شیبان با یکی از افراد قبیله ٔ بنی عامربن صعصعة بر درگاه معاویه به مفاخره ٔ بزرگ...
-
اصم
لغتنامه دهخدا
اصم . [ اَ ص َم م ] (اِخ ) یوسف بن محمد صغراتی کردی فقیه شافعی ، مشهور به اصم . در حدود سال 1002 هَ . ق . درگذشت . او راست : حاشیه بر حاشیه ٔ عصام جامی . حاشیه بر حاشیه ٔ الغزی از قول احمد. حاشیه بر شرح انموذج . حاشیه بر شرح شمسیه ازقره داود. المسائل...
-
اصم
لغتنامه دهخدا
اصم . [ اَ ص َم م ] (ع ص ، اِ) کر. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 65) (مؤیدالفضلا) (مهذب الاسماء). در لغت ضد سمیع است . (از معجم البلدان ). کر را گویند. (سمعانی ). کر و ناشنوا. (غیاث ) (آنندراج ). کر و سخن ناشنو. ج ، صُم ّ، صُمّان . (منتهی الارب ). کلیاوه...
-
اصم
لغتنامه دهخدا
اصم . [اَ ص َم م ] (اِخ ) نام دو جایگاه است ، یکی بنام اصم الجلحاء و دیگری بنام اصم السمرة واقع در دیار بنی عامربن صعصعة و آنگاه دیار بنی کلاب بویژه . و آنها را اصمان گویند. (از نصر) (از معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ).