کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصقح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصقح
لغتنامه دهخدا
اصقح . [ اَ ق َ ] (ع ص ) بی موی پیش سر. نعت مذکر است . مؤنث : صَقْحاء. ج ، صُقْح . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اصلع. (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
واژههای همآوا
-
اسقح
لغتنامه دهخدا
اسقح . [ اَ ق َ ] (ع ص ) آنکه موی پیش سر او رفته باشد. اصلع: رَجُل اسقح . (از منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
صقح
لغتنامه دهخدا
صقح . [ ص ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَصقَح . (منتهی الارب ). رجوع به اصقح شود.
-
صقحاء
لغتنامه دهخدا
صقحاء. [ ص َ ] (ع ص ) تأنیث اصقح است . پیش سر بی موی . (منتهی الارب ). رجوع به اصقح شود.