کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصفعد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصفعد
لغتنامه دهخدا
اصفعد. [ اِ ف َ] (معرب ، اِ) می خوشبو. اصفد. اسفنط. اصفنط. اصفعید. اصفند. رجوع به کلمه های مزبور، و نشوءاللغة شود.
-
واژههای همآوا
-
اسفاد
لغتنامه دهخدا
اسفاد. [ اِ ] (ع مص ) برجهانیدن نر بر ماده . (منتهی الارب ). بر گشنی داشتن ستور. (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بر ایغری کردن داشتن .
-
اصفاد
لغتنامه دهخدا
اصفاد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ صِفاد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ صفاد، بمعنی بندیا قید یا غل . (قطر المحیط). زنجیرها و قیدها. (غیاث ). بندها که بر پای نهند. (لغت خطی ). دوالها و زنجیرها که به آن اسیر را بندند. (آنندراج ) : نک شیاطین کسب و خدمت میکن...
-
اصفاد
لغتنامه دهخدا
اصفاد. [ اِ ] (ع مص ) بستن . محکم کردن . (از قطر المحیط). محکم کردن و قید نمودن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بند سخت برنهادن . (آنندراج ).سخت بند برنهادن . (لغت خطی ). || اصفاد کسی را؛ بخشیدن وی را مالی یا بنده ای . (از قطر المحیط). عطا دادن . (ت...
-
جستوجو در متن
-
اصفد
لغتنامه دهخدا
اصفد. [ اِ ف َ ] (معرب ، اِ) می خوشبو. اسفنط. اصفنط. اصفعید. اصفعند. اصفعد. رجوع به کلمه های مزبور، و نشوءاللغة ص 38 شود.
-
اصفعند
لغتنامه دهخدا
اصفعند. [ اِ ف َ ع َ ] (معرب ، اِ) می . (منتهی الارب ). خمر. اصفعید. اسفنط. اصفنط. اصفد. اصفعد. (از نشوءاللغة). و رجوع به کلمه های مزبور شود.
-
اصفعید
لغتنامه دهخدا
اصفعید. [ اِ ف َ ] (معرب ، اِ) خمر. شراب . (اقرب الموارد). اسفنط. اصفنط. اصفعند. اصفد. اصفعد. (از نشوءاللغة ص 38). و رجوع به کلمه های مزبور شود.
-
اصفنط
لغتنامه دهخدا
اصفنط. [ اِ ف َ ] (معرب ، اِ) بمعنی اسفنط است . (از اقرب الموارد). نوعی از شراب خوش . لغتی در اسفنط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شیره ٔ انگورخوشبو یا گونه ای از آشامیدنی ها. یا برترین باده ... چنانکه اصمعی هم گفته است کلمه رومی است و در برخی از نو...