کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصفا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
اسفا
لغتنامه دهخدا
اسفا. [ اَ س َ ] (ع صوت ) بمعنی وااندوه ! الف درآخر این لفظ برای ندبه است . (غیاث ). دریغ! دریغا!- اسفاگوی ؛ دریغاگوی : فراق تو اسفاگوی کرد خلقی رابدان سبب که ز یوسف بسی تو خوبتری .سوزنی .
-
اسفع
لغتنامه دهخدا
اسفع. [ اَ ف َ ] (ع ص ، اِ) چرغ . || گاو دشتی . || جامه ٔ سیاه . || هر سیاه که سیاهی آن بسرخی زند. (منتهی الارب ). رنگ سیاه .(مهذب الاسماء). || گوسفند. اسم است مر غنم را وقتی که برای دوشیدن خوانند. و منه : اَشْل ِ الیک الاَسفع؛ بخوان گوسپند را برای د...