کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصطفاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصطفاء
لغتنامه دهخدا
اصطفاء. [ اِطِ ] (ع مص ) برگزیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 4) (زوزنی ) (آنندراج ). اختیار و برگزیدن . (فرهنگ نظام ). برگزیدن و برگزیدگی . (از منتخب و لطائف ) (غیاث ). برگزیدگی کسی را. (ناظم الاطباء). گزیدن . اصفاء...
-
واژههای همآوا
-
استفاء
لغتنامه دهخدا
استفاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) حیله کردن . (منتهی الارب ). || استفی وجهه ؛ اذا اصطرفه ؛ برگرداند روی خود را. (از منتهی الارب ).
-
استفاع
لغتنامه دهخدا
استفاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تیره شدن هوا که به برخاستن باد و گرد و مانند آن ماند. (منتهی الارب ). || برگردیدن گونه از ترس و مانند آن . برگردیدن رنگ از ترس و مانند آن : اُستفعلونه (مجهولاً)؛ برگردید گونه ٔ او از ترس . (منتهی الارب ). || تهبج . برآماسی...
-
جستوجو در متن
-
اجتباء
لغتنامه دهخدا
اجتباء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برگزیدن . (تاج المصادر). گزین کردن . برگزیدگی : دمنه بدید که شیر... هر ساعت در اصطفاء و اجتباء وی [ گاو ] می افزاید. (کلیله و دمنه ). آدمی چون نور گیرد از خداهست مسجود ملائک ز اجتبا. مولوی . || تمییز. تمایز. اختلاف : گفت پی...
-
گزین کردن
لغتنامه دهخدا
گزین کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) انتخاب کردن . برگزیدن . گزیدن . اصطفاء : ز لشکر گزین کرد پنجه هزارسوار و پیاده همه نامدار. فردوسی .گزین کرد شمشیرزن سی هزارهمه نامدار از در کارزار. فردوسی .گزین کرد ازیشان ده و دو هزارسواران اسب افکن نامدار. فردو...
-
اصفاء
لغتنامه دهخدا
اصفاء. [ اِ ] (ع مص ) اصفاء فلان بکذا؛ برگزیدن وی را و اختصاص دادن او را بدان . (از اقرب الموارد). اصفاء فلان بر؛ اختیاراو به چیزی . اختیار کردن کسی را بر کسی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برگزیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص...
-
برگزیدن
لغتنامه دهخدا
برگزیدن . [ ب َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) قبول نمودن . اختیار نمودن . انتخاب کردن . (آنندراج ). برگزیدن برای خود. مستخلص کردن خود را. استخلاص کردن برای خویش . غث و سمین کردن . نخبه کردن . (یادداشت دهخدا). أثر. اِجتباء. (المصادر زوزنی ). اجتیال . اختصاص . ...