کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصطبل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصطبل
لغتنامه دهخدا
اصطبل . [ اِ طَ ] (معرب ، اِ) جای باش ستور. لغت شامی است . (منتهی الارب ). مأخوذ از یونانی ، جای باش ستور که بفارسی شنکله و شولیده نیز گویند. (ناظم الاطباء). اسطبل هم رواست و آن بمعنی جایگاه دواب یا جای نگهداری آنهاست . ج ، اصطبلات ، اصابل . (از اقر...
-
واژههای مشابه
-
اصطبل اژیاس
لغتنامه دهخدا
اصطبل اژیاس . [ اِ طَ ل ِ اُ ] (اِخ ) اصطبلی که هرکول آنرا برُفت . رجوع به اژیاس شود.
-
اصطبل عنترة
لغتنامه دهخدا
اصطبل عنترة. [ اِ طَ ل ِ ع َ ت َ رَ ] (اِخ )نام جایی میان عقبه ٔ ایله و ینبع بر راه حاج مصر.
-
واژههای همآوا
-
اسطبل
لغتنامه دهخدا
اسطبل . [ اِ طَ ] (اِ) کستوان . رجوع به اصطبل شود.
-
جستوجو در متن
-
اصاطب
لغتنامه دهخدا
اصاطب . [ اَ طِ ] (ع اِ) ج ِ اصطبل . رجوع به اسطبل و اصطبل شود.
-
اژیاس
لغتنامه دهخدا
اژیاس . [ اُ ] (اِخ ) (اصطبل ...) رجوع به اُژیاس (فوق ) شود.
-
اسطبل
لغتنامه دهخدا
اسطبل . [ اِ طَ ] (اِ) کستوان . رجوع به اصطبل شود.
-
ستورخانه
لغتنامه دهخدا
ستورخانه . [ س ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آخورگاه . ستورگاه . اصطبل . (زمخشری ).
-
میرآخر
لغتنامه دهخدا
میرآخر. [ خ ُ ] (اِ مرکب ) میرآخور. داروغه ٔ اصطبل . رجوع به میرآخور شود.
-
صطبل
لغتنامه دهخدا
صطبل . [ ص ِ طَ ] (اِ) مخفف اصطبل است : افریقیه صطبل ستوران بارکش عموریه گریزگه باز و بازدار. منوچهری .گوش بعضی از تعالواها کر است هر ستوری را صطبلی دیگر است . مولوی .رجوع به اصطبل شود.
-
امیرآخور
لغتنامه دهخدا
امیرآخور. [ اَ خ ُ ] (اِ مرکب ) داروغه ٔ اسپان . (آنندراج ). رئیس اصطبل . رئیس اصطبل سلطنتی . در شاهنامه اشاره ای باین شغل هست : بیامد پر از آب چشم اردشیربر آن آخور تازی اسبان امیر.
-
ستوردان
لغتنامه دهخدا
ستوردان . [ س ُ ] (اِ مرکب ) اصطبل . (آنندراج ) : زحل دلالت دارد بر سردابها و ستوردانها. (التفهیم ).