کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصطبار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصطبار
لغتنامه دهخدا
اصطبار. [ اِ طِ ] (ع مص ) شکیبایی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صبر کردن . و طای آن بدل از تای فوقانی است . و در منتخب ، شکیبایی نمودن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). صبر. (زوزنی ). صبر کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 14). شکیبایی . شکیبیدن .شکی...
-
واژههای همآوا
-
استبار
لغتنامه دهخدا
استبار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) میل به جراحت فروبردن تا غور آن معلوم شود. (منتهی الارب ). || آزمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
مصطبر
لغتنامه دهخدا
مصطبر. [ م ُ طَ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از اصطبار. آنکه شکیبایی می کند. (ناظم الاطباء). شکیبایی کننده . || درپی رونده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه از پی می رود. (ناظم الاطباء). || در پی قصاص رونده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خود را ...
-
تصبر
لغتنامه دهخدا
تصبر. [ ت َ ص َب ْ ب ُ ] (ع مص ) شکیبایی کردن . (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خود را بستم بازداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بتکلف صبر کردن . (از اقرب الموارد) : و تصبر و اصطبار می...
-
مصابرت
لغتنامه دهخدا
مصابرت . [ م ُ ب َ / ب ِ رَ ] (از ع ، مص ) اصطبار. مصابره . مصابرة. صبر ورزیدن . صبر نمودن در کارها. (یادداشت مؤلف ). صبر کردن . (غیاث ). صبر. شکیبایی .- مصابرت کردن ؛ شکیبایی کردن . شکیب به کار بردن .- مصابرت نمودن ؛ صبر کردن . شکیبایی نشان دادن ...
-
الا
لغتنامه دهخدا
الا. [ اَ ] (ع صوت ) و آن بر پنج وجه است :1- تنبیه و در این صورت بر تحقق مابعد خود دلالت کندو بر دو جمله درآید : الا انهم هم السفهاء.(قرآن 13/2). و نحویان آن را حرف استفتاح خوانند.2- توبیخ و انکار :الا طعان الا فرسان عادیةالا تجشؤکم حول التنانیر.3- ...
-
برزیدن
لغتنامه دهخدا
برزیدن . [ ب َ دَ ] (مص ) ورزیدن است که مواظبت و مداومت کردن باشد در کاری . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). عمل کردن به . (یادداشت مؤلف ): المحالمة؛ با کسی حلم برزیدن . (المصادر زوزنی ). التحنف ؛ دین حنفی برزیدن . (المصادر زوزنی ) : و امروز...
-
مضطر
لغتنامه دهخدا
مضطر. [ م ُ طَرر ] (ع ص ) (از «ض رر») حاجتمند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). تنگدست و حاجتمند . (ناظم الاطباء) : خاقانیم نه واﷲ خاقان نظم و نثرم گویندگان عالم پیشم عیال و مضطر. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 19). || ضرررسیده . (غیاث )...
-
صبر کردن
لغتنامه دهخدا
صبر کردن . [ ص َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکیبائی کردن . تأسی . پایداری کردن . شکیبیدن . اصطبار. اعتراف : گویند صبر کن که ترا صبر بر دهدآری دهد ولیک بعمر دگر دهد. دقیقی .دو سالی دگر صبر کن ای پسرپس آنگه برو سوی آن بدگهر. فردوسی .و خدا را از جهت خود بس دا...
-
شکیبایی
لغتنامه دهخدا
شکیبایی . [ ش ِ / ش َ ] (حامص ) بردباری . صبر. تحمل . صبر بسیار و حلم و حوصله . (ناظم الاطباء).آرام گیرندگی . صبر و تحمل کنندگی باشد. (آنندراج ). صبر. اصطبار. صابری . صبوری . شکیب . شکیبا بودن . حلم . بردباری . مصابرت . تحمل . (یادداشت مؤلف ) : سخن ...
-
شکیبیدن
لغتنامه دهخدا
شکیبیدن . [ ش ِ / ش َ دَ ] (مص ) متحمل شدن . صابر و بردبار گشتن . (ناظم الاطباء). صبر کردن . تحمل نمودن . قرار و آرام گرفتن . (آنندراج ) (از برهان ). صبر. اصطبار. مصابرت . صبرکردن . شکیبایی . پاییدن . بماندن . خودداری کردن . (یادداشت مؤلف ) : همی ند...
-
دریچه
لغتنامه دهخدا
دریچه . [ دَ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) درچه . صاحب غیاث اللغات گوید: به معنی در کوچک و همین شهرت دارد، مگر در زیاده بودن یای تحتانی تأمل است لیکن اکثر استادان دریچه به زیادت یاء تحتانی آورده اند و غالب ظن آن است که دریچه در اصل دریزه بود که زای معجمه را...
-
شکیب
لغتنامه دهخدا
شکیب . [ ش ِ / ش َ ] (اِمص ، اِ) صبر. آرام . تحمل . (ناظم الاطباء) (از برهان ).آرام . صبر. (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث ). صبر باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از لغت فرس اسدی ). شکیبایی . مصابرت . اصطبار. صابری . (یادداشت مؤلف ). شکیبیدن . صبر کردن . (انجم...