کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصری
لغتنامه دهخدا
اصری . [ اَ ص ِرْ را ] (ع اِمص ) نیک عزیمت بر کاری و جِدّو ثبات و دوام بر آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صِرّی ̍. رجوع به صِرّی ̍ شود. یقال : انها منی صری ؛ ای عزیمة و جد، و در آن لغات است : اَصِرّی ̍ و صِرّی و اَصِرّی و... و هی مشتقة من الاصرار...
-
اصری
لغتنامه دهخدا
اصری . [ اَ ص ِرْ ری ] (ع اِمص ) رجوع به اَصِرّی ̍ و صِرّی ̍ شود.
-
واژههای همآوا
-
عسری
لغتنامه دهخدا
عسری . [ ع َ را ] (ع اِ)تره است . (منتهی الارب ). بقله ای است . (مخزن الادویة) (از اقرب الموارد). عُسری ̍. و رجوع به عُسری ̍ شود.
-
عسری
لغتنامه دهخدا
عسری . [ ع ُ را ] (ع ن تف ) تأنیت أعسر. (از اقرب الموارد). رجوع به اعسر شود. || (اِمص ) تنگی و دشواری . خلاف یُسری ̍. (منتهی الارب ). دشواری . (دهار). اسم است عُسر را. نقیض یُسری ̍. (از اقرب الموارد). عُسرة. و رجوع به عسرة شود. || (اِ) عذاب یا امر ...
-
عثری
لغتنامه دهخدا
عثری . [ ع َ ث َ ری ی ] (ع اِ)کشت دشتی که از باران آب خورد. (منتهی الارب ). || کشت بر آب باران . (مهذب الاسماء). || آنچه آسمان آن را سیراب سازد از درختان و کشت . (اقرب الموارد). و منه فی حدیث الزکاة ماکان بعلا او عثریا ففیه العشر. (اقرب الموارد). || ...
-
عثری
لغتنامه دهخدا
عثری . [ ع َ ری ی ] (اِخ ) یوسف بن ابراهیم عثری از عبدالرزاق بن همام روایت کند و شعیب بن محمد الذراع از وی حدیث دارد. (از اللباب ج 2 ص 122).
-
عثری
لغتنامه دهخدا
عثری . [ ع َ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به عثر و آن شهری است به یمن .
-
عصری
لغتنامه دهخدا
عصری . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عَصر. آخر روز و پسین و نزدیک شبانگاه . (ناظم الاطباء). رجوع به عصر شود. || منسوب به عصربن عبیدبن وائله است که بطنی از بلی را تشکیل می دهند. رجوع به عصر (ابن عبید...) و اللباب فی تهذیب الانساب شود.
-
عصری
لغتنامه دهخدا
عصری . [ ع َ ص َ ] (ص نسبی ) منسوب به قبیله ٔ بنی عصر. (ناظم الاطباء). رجوع به عصر (ابن عبیدبن ...) و عَصَر شود.
-
اثری
لغتنامه دهخدا
اثری . [ اَ ث َ ری ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به اثر. (منتهی الارب ). منسوب است به اثر که بمعنی حدیث و طلب آن و تبعیت از آن میباشد. (سمعانی ). محدّث . اخباری : حسین اثری بن عبدالملک . عبدالکریم اثری بن منصور.
-
اثری
لغتنامه دهخدا
اثری . [ اَ را ] (ع اِ) نامی از نامهای مردان .
-
اثری
لغتنامه دهخدا
اثری . [ اَ را] (ع ص ) مرد بسیارمال . مقابل ثَروی ، زن بسیارمال .
-
اثری
لغتنامه دهخدا
اثری . [ اُ را ] (ع اِمص ) اسم مصدر از اُثرَة.
-
اسری
لغتنامه دهخدا
اسری . [ اَ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ اسیر. بردگان .