کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصدقاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصدقاء
لغتنامه دهخدا
اصدقاء. [ اَ دِ ] (ع اِ) بمعنی دوستان ، و این ج ِ صدیق است که بر وزن فعیل باشد. (غیاث ) (آنندراج ). ج ِ صدیق . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔجرجانی ص 63) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). مردمان صدیق و راستگو. (ناظم الاطباء). و رجوع به صدیق شود.
-
جستوجو در متن
-
اصادق
لغتنامه دهخدا
اصادق . [ اَ دِ ] (ع اِ) جج ِ صدیق . (اقرب الموارد). ج ِ اصدقاء و صدقان که ج ِ صدیق است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دوستان . مقابل اعادی .
-
صدیق
لغتنامه دهخدا
صدیق . [ ص َ ] (ع ص ، اِ) دوست . (منتهی الارب ) (ربنجنی ) (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ج ، اصدقاء. صُدَقاء. صُدقان . جج ، اصادق . (منتهی الارب ). دوست خالص ضد عدوّ. یکدل . یکدله . هوالذی لم یدع شیئاً مما اظهره باللسان الا حققه بقلبه و عمل...
-
مماذق
لغتنامه دهخدا
مماذق . [ م ُ ذِ ] (ع ص ) دوست باطمع غیرخالص . (آنندراج ). دوست غیرخالص و باطمع. (ناظم الاطباء). غیرمخلص . (از اقرب الموارد). آن که در دوستی خالص نباشد. مَذّاق . (منتهی الارب ) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دوستی که از دوستی خود طمعی دارد. رفیق بی اخل...
-
ابوسفیان
لغتنامه دهخدا
ابوسفیان . [ اَ س ُف ْ ] (اِخ ) ابن حارث بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف . صحابی است . او پسر عم رسول و برادر رضاعی آن حضرت بود صلوات اﷲ و سلامه علیه از حلیمه و پیش ازبعثت از اصدقاء پیغامبر صلی اﷲ علیه و آله بود و پس از آن در جرگه ٔ دشمنان آن حضرت د...
-
ابوزیان
لغتنامه دهخدا
ابوزیان . [ اَ زَی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن ابی عبدالرحمن مرینی . او ازاحفاد ابوالحسن مرینی و شانزدهمین از امرای بنومرین و ملقب به المتوکل علی اﷲ است . آنگاه که عم او ابوسالم به کشتن مردان خاندان ملک آغازید ابوالحسن به دربار امیر غرناطه پناهید لکن دسائس ...
-
اخوان الصفا
لغتنامه دهخدا
اخوان الصفا. [ اِخ ْ نُص ْ ص َ ] (اِخ ) در اواسط قرن چهارم هجری انجمنی مخفی در بصره و بغداد تشکیل شد، اعضاء این انجمن جمعی از علما و دانشمندان بزرگ اسلام بودند [ از ایرانیان ] . نام این جمعیت «اخوان الصفا» و مرام اصلی یا اساسنامه ٔ آنها این بود که می...
-
غیر
لغتنامه دهخدا
غیر. [ غ َ ] (ع مص ) دیه دادن . (از اقرب الموارد) . اسم مصدر آن غیرَة است . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || رشک بردن . (دهار). رشک خوردن مرد بر زن خود وبرعکس . (از منتهی الارب ). غیرت داشتن شوهر نسبت به زن خود و ناپسند شمردن قصد و نظر بد دیگری را در ز...
-
جدل
لغتنامه دهخدا
جدل . [ ج َ دَ ] (ع اِمص ) خصومت ، اسم است جدال را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سختی دشمنی . (از شرح قاموس ). سختی و لداد در خصومت . (از قطر المحیط). پیکار. (مهذب الاسماء). مخاصمت . ستیز. || قدرت بر خصومت . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توانائ...