کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصابة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اصابة
لغتنامه دهخدا
اصابة. [ اِ ب َ ] (ع مص ) رجوع به اصابت شود.
-
واژههای همآوا
-
عصابة
لغتنامه دهخدا
عصابة. [ ع ِ ب َ ] (ع اِ) آنچه بدان بسته شود، و سربندو دستار سر. (منتهی الارب ). آنچه بسته شود از مندیل و عمامه و غیره . (از اقرب الموارد). سربند و دستار. (دهار). پیچه بند. (صحاح الفرس ). نوعی از جامه که بدان سر بندند. (غیاث اللغات ). سربند. (مهذب ال...
-
اصابت
لغتنامه دهخدا
اصابت . [ اِ ب َ ] (ع مص ) اصابة. رسیدن تیر نشانه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اصابة تیر شکار را؛ آهنگ کردن و نگذشتن از آن . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ). به هدف خوردن . تیر به نشانه رسیدن . برسیدن تیر. || برآمدن . خلاف اصعاد است . (منتهی الا...
-
جستوجو در متن
-
اصابات
لغتنامه دهخدا
اصابات . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اصابة: اصابات فی الاستخار و مسئلة حکیم النافلة. (روضات الجنات ص 392). و رجوع به اصابة و اصابت شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ترمذی ملقب به ناصرالدین . او راست : اصابة الرأی والاقوال و طهارة الذیل والافعال .
-
خباب
لغتنامه دهخدا
خباب . [ خ ُب ْ با ] (اِخ ) ابن عمروبن حممةالدوسی برادر جندب . سیف در فتوح میگوید که خالدبن ولید او را در جنگ یرموک فرمانده ٔ دسته ای از سواران کرد. صاحب اصابه میگوید که چندین بار آورده ام (در این کتاب ) که در جنگهای اول جز صحابیان کس دیگر را امیر نم...
-
کهد
لغتنامه دهخدا
کهد. [ ک َ ] (ع اِ) جهد و کوشش . (ناظم الاطباء). جهد، و گویند: اصابه کهد و جهد، به یک معنی . (از اقرب الموارد). || مشقت . (ناظم الاطباء).
-
کسر
لغتنامه دهخدا
کسر. [ ک َ س َ / ک َ س ِ ] (ع اِ) چیزی که فوق طاقت شخص باشد، یقال اصابه کسر ثم کسر؛ یعنی رسید او را چیزی که طاقت آن نداشت . (ناظم الاطباء).
-
قعم
لغتنامه دهخدا
قعم . [ ق َ ع َ ] (ع مص ) بیمار گردیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). گویند: قعم الرجل قعماً؛ اصابه داء فقتله . (اقرب الموارد).
-
خراش
لغتنامه دهخدا
خراش . [ خ َ ] (اِخ ) ابن حارثه برادر اسماء است . رجوع به حمران برادر او شود. (از اصابه ج 1 قسم 1 ص 107).
-
رئاب
لغتنامه دهخدا
رئاب . [ رِ ] (اِخ ) رئاب بن عبداﷲ. محدث و جد عبداﷲ صحابی و جد زینب بنت جحش بود که از ازواج مطهرات بشمار می رفت . (از منتهی الارب )(از تاج العروس ). و رجوع به اصابة ج 2 قسم 4 شود.
-
مذبوب
لغتنامه دهخدا
مذبوب . [ م َ ] (ع ص ) دیوانه . (منتهی الارب ). مجنون . (اقرب الموارد). || بعیر مذبوب ؛ شتر مگس مکیده . (از منتهی الارب ). اشتری مگس گرفته . (مهذب الاسماء). الذی اصابه الذباب . (متن اللغة).
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ غفاری اشجعی . عسقلانی در اصابة او را از صحابه شمرده گوید: آیه ٔ «والمطلقات یتربصن بانفسهن ثلاثة قروء... » در حق زوجه ٔاو آمده است . رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 139 شود.