کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشیانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آشیانه
لغتنامه دهخدا
آشیانه .[ ن َ / ن ِ ] (اِ) آشیان و مترادفات آن : مرا خورد خون بود بر جای شیردر آن آشیانه بسان اسیر. فردوسی .بل دهر درختی است نَفْس مرغی وین کالبد او را چو آشیانه . ناصرخسرو.تو زآشیانه ٔ باز سپید خاسته ای ز بازخانه نپرّد بهیچ حالی بوم . سوزنی .ز گرد ر...
-
خانه ٔ یک آشیانه
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ یک آشیانه . [ن َ / ن ِ ی ِ / ی َ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از خانه ٔ یک سقفه که در عرف یک منزله گویند.(آنندراج ). در تداول عامه ٔ خراسان خانه ٔ یک طبقه .
-
واژههای همآوا
-
آشیانه
لغتنامه دهخدا
آشیانه .[ ن َ / ن ِ ] (اِ) آشیان و مترادفات آن : مرا خورد خون بود بر جای شیردر آن آشیانه بسان اسیر. فردوسی .بل دهر درختی است نَفْس مرغی وین کالبد او را چو آشیانه . ناصرخسرو.تو زآشیانه ٔ باز سپید خاسته ای ز بازخانه نپرّد بهیچ حالی بوم . سوزنی .ز گرد ر...
-
جستوجو در متن
-
واکر
لغتنامه دهخدا
واکر. [ ک ِ ] (ع ص ) مرغ به آشیانه درآینده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مرغی که در آشیانه باشد. (فرهنگ خطی ).
-
شبکند
لغتنامه دهخدا
شبکند. [ ش َ ک َ ] (اِ مرکب ) به معنی آشیانه است که جا و مقام مرغان باشد. (برهان ). آشیانه ٔ پرندگان . (از ناظم الاطباء). لانه ٔ پرندگان .
-
وکور
لغتنامه دهخدا
وکور. [ وُ ] (ع مص ) به آشیانه درآمدن مرغ . وکر. || (اِ) ج ِ وکر، به معنی آشیانه ٔ مرغ . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آشیانه ٔ مرغ ،گو مرغ نباشد در وی . (آنندراج ). رجوع به وکر شود.
-
کاورک
لغتنامه دهخدا
کاورک . [ وَ ] (اِ) آشیانه ٔ مرغان را گویند. (برهان ).
-
انقباع
لغتنامه دهخدا
انقباع . [اِ ق ِ ] (ع مص ) پنهان شدن و درآمدن مرغ در آشیانه ٔ خود. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). داخل شدن پرنده در آشیانه ٔ خود. (از اقرب الموارد).
-
تکند
لغتنامه دهخدا
تکند. [ ت َ / ت ِ ک َ ] (اِ) آشیانه ٔ مرغان را گویند... و جای مرغ خانگی را نیز گویند. (برهان ). آشیانه ٔ مرغان باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ). آشیانه ٔ مرغان است چه خانگی و چه صحرایی . (انجمن آرا) (آنندراج ). خانه ٔ مرغ و جای داشتن آن و آن...
-
کبوترلان
لغتنامه دهخدا
کبوترلان . [ ک َ ت َ ] (اِ مرکب ) لانه ٔ کبوتر. آشیانه ٔ کبوتر.
-
کاووک
لغتنامه دهخدا
کاووک . (اِ) بمعنی اول کاورک است که آشیانه ٔ مرغان باشد. (برهان ). رجوع به کاورک شود.
-
اتکار
لغتنامه دهخدا
اتکار. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) آشیانه ساختن مرغ .
-
وکر
لغتنامه دهخدا
وکر.[ وُ ک َ ] (ع اِ) ج ِ وَکْر، به معنی آشیانه ٔ مرغ . (منتهی الارب ). || ج ِ وَکْرة، به معنی آشیانه ٔمرغ . (از اقرب الموارد). رجوع به وکر و وکرة شود.