کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشک ندامت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشک ندامت
لغتنامه دهخدا
اشک ندامت . [ اَ ک ِ ن َ م َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک پشیمانی : امروز که در دست توام مرحمتی کن فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت . حافظ.صد رهم اشک ندامت اگر از سر گذردعرق شرم کجا ره به جبین خواهد برد. کلیم (از آنندراج ).و رجوع به اشک پشیمانی شود.
-
واژههای مشابه
-
اشک آتشناک
لغتنامه دهخدا
اشک آتشناک . [ اَ ک ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک گرم . (آنندراج ). اشک آتشین .اشک جگرسوز. رجوع به اشک آتشین و اشک جگرسوز شود.
-
اشک آتشین
لغتنامه دهخدا
اشک آتشین . [ اَ ک ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک گرم . (آنندراج ). و رجوع به اشک جگرسوز و اشک آتشناک شود.
-
اشک آل
لغتنامه دهخدا
اشک آل . [ اَ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ).
-
اشک افسوس
لغتنامه دهخدا
اشک افسوس . [ اَ ک ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک غم . اشک تحسر. اشک حسرت . رجوع به اشک حسرت و آنندراج شود.
-
اشک افشاندن
لغتنامه دهخدا
اشک افشاندن . [ اَ اَ دَ ] (مص مرکب ) اشک ریختن . اشک فشاندن . اشک باریدن . رجوع به مصادر فوق شود.
-
اشک باریدن
لغتنامه دهخدا
اشک باریدن . [ اَ دَ ] (مص مرکب ) بسیار گریستن . اشک ریختن . اشک چکیدن . اشک افشاندن : ناامیدی بردهد اشکی که می باریم مارزق قارون میشود تخمی که می کاریم ما.صائب (از آنندراج ).عَبرَة. (منتهی الارب ). هتون . (تاج المصادر بیهقی ). استعبار. (منتهی الارب ...
-
اشک پیازی
لغتنامه دهخدا
اشک پیازی . [ اَ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ : تا چشم تو آراسته سرنامه ٔ ناز است از دیده ٔ عشاق دهد اشک پیازی . علی خراسانی (آنندراج ).و رجوع به اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خون آلوده و اشک خونی و اشک خونین شود.
-
اشک تاک
لغتنامه دهخدا
اشک تاک . [ اَ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک دختر تاک . کنایه از شراب انگور : به اشک تاک بشویند زخمهای مراکه شیشه برسر من خشکی خمار شکست . صائب .اشک تاک ار می پرستی عذرخواه من بس است این رگ ابر از گناهان پاک میسازد مرا. صائب (از آنندراج ).و رجوع...
-
اشک تلخ
لغتنامه دهخدا
اشک تلخ . [ اَ ک ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک چشم . (برهان ). || آب چشم که از گریه واندوه زاید. کذا فی الادات و القنیة. (مؤیدالفضلا). اشک غم . (رشیدی ). کنایه از اشک ماتمین و غمگین باشد. (هفت قلزم ). اشکی که از گریه ٔ غم بریزد : چنان محوم که ...
-
اشک جگرسوز
لغتنامه دهخدا
اشک جگرسوز. [ اَ ک ِ ج ِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک گرم . (آنندراج ). و رجوع به اشک آتشین و اشک آتشناک شود.
-
اشک جگرگون
لغتنامه دهخدا
اشک جگرگون .[ اَ ک ِ ج ِ گ َ گو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ .(آنندراج ). و رجوع به اشک پیازی و اشک گل گون و اشک حنائی و اشک خون آلوده و اشک خونی و اشک خونین شود.
-
اشک چکیدن
لغتنامه دهخدا
اشک چکیدن . [ اَچ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) اشک ریختن . اشک باریدن . بسیار گریستن . و رجوع به اشک باریدن و اشک ریختن شود.
-
اشک چیدن
لغتنامه دهخدا
اشک چیدن . [ اَدَ ] (مص مرکب ) کنایه از اشک پاک کردن : میکند با آستین جوهر ز روی تیغ پاک آنکه می چیند بدامن اشک از مژگان من .صائب (از آنندراج ).