کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشکوخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشکوخ
لغتنامه دهخدا
اشکوخ . [ اَ / اِ ] (اِمص ) لغزش را گویند که از لغزیدن است و امر بدین معنی هم هست یعنی بلغز و از پای درآی .(برهان ) (هفت قلزم ) (آنندراج ). و مصدر آن اشکوخیدن است . (انجمن آرا). اشکوخ و شکوخ لغزش بود و بسردرآمدگی . (از رشیدی ). لغزیدن . (سروری ) (شعو...
-
واژههای مشابه
-
آشکوخ
لغتنامه دهخدا
آشکوخ . (اِمص ) سکندری .
-
واژههای همآوا
-
آشکوخ
لغتنامه دهخدا
آشکوخ . (اِمص ) سکندری .
-
جستوجو در متن
-
اشکوخنده
لغتنامه دهخدا
اشکوخنده . [ اَ / اِ خ َ دَ / دِ ] (نف ) لغزنده . || خزنده . رجوع به اشکوخ و اشکوخیدن شود.
-
اشکوخه
لغتنامه دهخدا
اشکوخه . [ اَ / اِ خ َ / خ ِ ] (اِمص ) شکوخه . عثرت . زلت . لغزش . رجوع به اشکوخ و اشکوخیدن شود.
-
اشکوخیدن
لغتنامه دهخدا
اشکوخیدن . [ اَ / اِ دَ ] (مص ) لغزیدن . زلت . مصدر اشکوخ است که لغزیدن و بسر درآمدن و افتادن باشد، چه اگر کسی پایش از پیش به دررود و بیفتد گویند اشکوخید. (برهان ). لغزیدن و بسر درآمدن است . در بعض فرهنگها لغزیدن و برپا خاستن است ، با الف ممدوده آشکو...