کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشکنه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشکنه کردن
لغتنامه دهخدا
اشکنه کردن . [ اِ ک َن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترید کردن . تهیه کردن اشکنه . ثرد. ثرید ساختن . خرد کردن نانی را در طعامی آبدار و خاصه در آبگوشت . و رجوع به اشکنه ساختن شود.
-
واژههای مشابه
-
اشکنه ساز
لغتنامه دهخدا
اشکنه ساز. [ اِ ک َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه اشکنه سازد. سازنده ٔ اشکنه . رُبْضَة. رُبَضَة. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
تدمیغ
لغتنامه دهخدا
تدمیغ. [ ت َ ] (ع مص ) نرم کردن اشکنه را به چرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نرم گردانیدن اشکنه را به چربی . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). چربی در طعام کردن . (از المنجد).
-
صغصاغ
لغتنامه دهخدا
صغصاغ . [ ص ِ] (ع مص ) شانه کردن موی کسی را و به روغن اندودن . || نیک چرب کردن اشکنه را. (منتهی الارب ).
-
ترید کردن
لغتنامه دهخدا
ترید کردن . [ ت َ / ت ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) اشکنه کردن . شکستن نان را در طعام . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ترید و تریت شود.
-
اثراد
لغتنامه دهخدا
اثراد. [ اِث ْ ث ِ ] (ع مص ) اتّراد. تریدکردن . ترید ساختن (نان را). اشکنه کردن (نان را).
-
چرب ساختن
لغتنامه دهخدا
چرب ساختن . [ چ َ ت َ ] (مص مرکب ) چرب کردن . پرروغن ساختن . چرب و روغندار کردن غذا و خوراک : شعشع الثرید؛ یعنی چرب ساخت و بسیار کرد روغن اشکنه را. (منتهی الارب ). || روغن آلوده کردن جائی یا چیزی . رجوع به چرب کردن شود.
-
ثم ء
لغتنامه دهخدا
ثم ء. [ ث َ م ْ ءْ ] (ع مص ) چرب خورانیدن . || شکستن چنانکه سر را. || پلیدی کردن . || ترید و اشکنه کردن نان را. || ثم ء کماة؛ افکندن سماروغ در روغن . || ثم ء لحیه بحنا؛ رنگ کردن ریش بحنا. || ثم ء بما فی البطن ؛ خالی کردن شکم را از فضول .
-
لغلغة
لغتنامه دهخدا
لغلغة. [ ل َ ل َ غ َ ] (ع مص ) نیک تر کردن اشکنه را. || (اِمص ) شکستگی زبان . یقال : فی کلامه لغلغة؛ ای عجمة و لجلجة. (منتهی الارب ).
-
صعلکة
لغتنامه دهخدا
صعلکة. [ ص َ ل َ ک َ ] (ع مص ) درویش کردن کسی را. || سر ساختن برای اشکنه و برآوردن سر آن را. (منتهی الارب ): صعلک الثریدة؛ جعل لها رأساً و رفع رأسها. (اقرب الموارد). || فربه کردن تره ، شتران را. (منتهی الارب ).
-
ثرد
لغتنامه دهخدا
ثرد. [ ث َ ] (ع مص ) نان در کاسه شکستن . (تاج المصادر بیهقی ). اشکنه کردن . ترید کردن نان را. || غوطه دادن جامه را در رنگ . || شکستن گردن مذبوح پیش از آنکه سرد شود و این در شرع ممنوع است . || ذبح کردن ذبیحه را با چیزی کند و اوداج آن پاک بریده نشدن . ...
-
لغو
لغتنامه دهخدا
لغو. [ ل َغ ْوْ ] (ع مص ) سخن گفتن . || ناامید گردیدن . || تر کردن اشکنه را از چربش . || بانگ کردن سگ . || لغی ّ. لاغیة. ملغاة. بیهوده گفتن . (منتهی الارب ). نافرجام گفتن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || خطا کردن در سخن . (منتهی الارب ). || لغا الشی ٔ؛ ب...
-
تصمیع
لغتنامه دهخدا
تصمیع. [ ت َ ] (ع مص ) برگذشتن بر عزیمت خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برآوردن سر اشکنه را و باریک کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).