کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشکفه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشکفه
لغتنامه دهخدا
اشکفه . [ اِ ک ُ ف َ / ف ِ ] (اِ) بهار وشکوفه ٔ درخت . (برهان ) (آنندراج ). اشکوفه . (فرهنگ ضیاء). رجوع به شعوری ج 1 ص 149 شود. زهر. شکوفه ٔ درخت . (ناظم الاطباء). || قی و استفراغ . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). غثیان . منش گردا. هراش .
-
جستوجو در متن
-
اشکوفه
لغتنامه دهخدا
اشکوفه . [ اُ ف َ / ف ِ ] (اِ) شکوفه و بهار درخت باشد.(رشیدی ) (برهان ). چیزی شبیه به گل که از درختهای میوه و غیره میروید. (فرهنگ نظام ). شکوفه : این شقایق منع نو اُشکوفه هاست که درخت دل برای آن نَماست .مولوی (مثنوی چ نیکلسون دفتر6 بیت 4462).بانگ اشک...
-
ا
لغتنامه دهخدا
ا. [ اِ ] (حرف ) همزه ٔ مکسوره در بعض کلمات گاهی افزوده و گاه حذف شود، معروفتر وقت را اصلی و غیرمعروف را مخفف یا مثقل توان گفت : براهیم و ابراهیم : دعوی کنند گرچه براهیم زاده ایم چون نیک بنگری همه شاگرد آزرند. ناصرخسرو.علی بِن ْ براهیم از شهر موصل بی...