کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشوس
لغتنامه دهخدا
اشوس . [ اَش ْ وَ ] (ع ص ) به گوشه ٔ چشم یا پلکها را فروخوابانیده و چشم را تنگ گرداننده نگرنده . ج ، شوس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه به گوشه ٔ چشم نگرد. (زوزنی ). نگرنده ٔ به گوشه ٔ چشم از تکبر یا خشم .(از المنجد). آنکه بدنبال چشم نگرد از خشم ی...
-
واژههای همآوا
-
اشوص
لغتنامه دهخدا
اشوص . [ اَش ْ وَ ] (ع ص ) چشم بسیار برهم زننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه پلک چشم بسیار بر هم زند. مؤنث : شَوصاء. ج ، شوص . (مهذب الاسماء). که پلک بسیار بر هم زند. (از المنجد).
-
جستوجو در متن
-
شوس
لغتنامه دهخدا
شوس . (ع ص ، اِ) ج ِ اَشْوَس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به اشوس شود.
-
غیروط
لغتنامه دهخدا
غیروط. [ ] (ع ص ) آنکه در چشمان او عیبی طبیعی باشد. مترادف اَشوَس و اَخوَس و اَزوَر است . (دزی ج 2).
-
زبونات
لغتنامه دهخدا
زبونات . [ زَب ْ بو ] (ع ص ) ج ِ زَبّونة : بذبی الذم عن حسبی بمالی و زبونات اشوس تیحان . سواربن مضرب (از لسان ).رجوع به لسان العرب ، اساس اللغه ٔ زمخشری ، ناظم الاطباء و متن اللغة و «زبونة» در این لغت نامه شود.
-
زبونة
لغتنامه دهخدا
زبونة. [ زَب ْ بو ن َ ] (ع مص ) دفع. راندن : و انه لذوزبونة؛ یعنی او دارای دفع است ، برخی گویند: ذوزبونه ، یعنی او حافظ حریم خویش است . سواربن مضرب گوید:بذبی الذم عن احساب قومی و زبونات اشوس تیّحان . (از لسان العرب ).- رجل ذوزبونة ؛ یعنی مردی که محاف...
-
دراز
لغتنامه دهخدا
دراز. [ دَ / دِ ] (ص ) طویل . مقابل کوتاه . طولانی . نقیض کوتاه . (برهان ). مستطیل . مستطیله . طویله . مقابل قصیر. طویل و آن یا طولی است عمودی ، چنانکه از بالائی بدان بینند، چون : گیسوانی ،دستی ، ریشی دراز یا مقابل پست و آن طولی باشد عمودی ، چون از ز...