کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشواک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشواک
لغتنامه دهخدا
اشواک . [ اَش ْ ] (ع اِ) ج ِ شَوک . (منتهی الارب ) (المنجد). خارها. (آنندراج ).
-
اشواک
لغتنامه دهخدا
اشواک . [ اِش ْ ] (ع مص ) خار برآوردن درخت . یقال : اشوکت الشجرة اشواکاً (علی الاصل ). (منتهی الارب ). خاردار بودن درخت یا پرخار بودن آن . (از المنجد). با خار بسیار شدن درخت . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
پرخار
لغتنامه دهخدا
پرخار. [ پ ُ ] (ص مرکب ) که خار بسیار دارد : تا بگفتاری پربار یکی نخلی چون بفعل آئی پرخار مغیلانی . ناصرخسرو.اِشواک ؛ اِشاکة؛ پرخار شدن .
-
غریب
لغتنامه دهخدا
غریب . [ غ َ ] (اِخ ) امین افندی . وی صاحب جریده ٔ «الحارس » بیروتی است و او راست : 1- اخبار و افکار، و آن مجموعه ٔ ادبی و تاریخی است که در روزنامه ٔ خود آن را منتشر کرده و در مطبعه ٔ جدعون بیروت به سال 1912م . به چاپ رسانیده است . 2- اسماء البنات ، ...
-
شوک
لغتنامه دهخدا
شوک . [ ش َ ] (ع اِ) خار. ج ، اشواک . شوکة، یکی . (منتهی الارب ). خار. (دهار) (غیاث ). هر چیز سرتیز. لم . لام . تلو.تلی . بور. تیغ. (یادداشت مؤلف ). گیاهی که مانند سوزن بروید. ج ، اشواک . (از اقرب الموارد) : مرغزاری است این جهان که در اوعامه شوکان م...