کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشهلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشهلی
لغتنامه دهخدا
اشهلی . [ اَ هََ ] (اِخ ) ابراهیم بن اسماعیل بن ابی حبیبه ٔ اشهلی ، مولای بنی عبدالاشهل . از انصار و از مردم مدینه بود. اسانید را زیر و رو میکرد. از داودبن حصین و عمربن سعیدبن شریح روایت کرد و ابوعامر عقدی و ابن ابی اویس از وی روایت دارند. وی بسال 16...
-
اشهلی
لغتنامه دهخدا
اشهلی . [ اَ هََ ] (اِخ ) ابوسعد محمدبن سعد انصاری اشهلی . از مردم مدینه بود و در بغداد سکونت داشت و در آن شهر از محمدبن عجلان حدیث کرد و محمدبن عبداﷲ محرمی از وی روایت دارد. مردی ثقه بود و پیش از سال 200 هَ . ق . درگذشت . (از انساب سمعانی ).
-
اشهلی
لغتنامه دهخدا
اشهلی . [ اَ هََ ] (اِخ ) ابوعبدالرحمن محمدبن عثمان بن عبدالرحمن بن زیدبن ثابت بن ضحاک بن خلیفه ٔ اشهلی مدینی . این خلیفه از صحابه ٔ حضرت رسول (ص ) بود.اشهلی در بغداد سکونت داشت و در آن شهر از محمدبن اسماعیل بن ابی فدیک و عبداﷲبن نمیر و جز آنان روایت...
-
اشهلی
لغتنامه دهخدا
اشهلی . [ اَ هََ ] (اِخ ) رفاعةبن وقش اشهلی . از صحابه ٔ پیامبر بود و در جنگ احد شهیدشد. (از تاریخ گزیده ص 225). و رجوع به رفاعة شود.
-
اشهلی
لغتنامه دهخدا
اشهلی . [ اَ هََ ] (اِخ ) نسبتی است به بنی عبدالاشهل ازانصار که گروه بسیار از آنان اسلام آوردند از آنجمله اسیدبن حُضَیربن سماک بن عبیدبن رافعبن امروءالقیس بن زیدبن عبدالاشهل اشهلی بود که وی را در زمره ٔ اهل مدینه بشمار آورده و کنیه ٔ او را ابویحیی و ...
-
واژههای مشابه
-
اصرم اشهلی
لغتنامه دهخدا
اصرم اشهلی .[ اَ رَ م ِ اَ هََ ] (اِخ ) اُصَیْرِم ، که نامش عمروبن ثابت است . صحابی است . (منتهی الارب ). اصرم یا اصیرم اشهلی انصاری و نامش عمروبن ثابت بود. صحابی است . (از تاج العروس ). و رجوع به عمرو و الاصابه ج 1 شود.
-
جستوجو در متن
-
ابولبیبه
لغتنامه دهخدا
ابولبیبه . [ اَ ل َ بی ب َ ] (اِخ ) انصاری اشهلی . صحابی است .
-
ابولبیبه
لغتنامه دهخدا
ابولبیبه . [ اَ ل َ بی ب َ ] (اِخ ) اشهلی . رجوع به ابولبیبه ٔ انصاری شود.
-
جابر
لغتنامه دهخدا
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ اشهلی . رجوع به جابربن خالدبن مسعود شود.
-
جابر
لغتنامه دهخدا
جابر. [ ب ِ] (اِخ ) اشهلی . رجوع به جابربن خالدبن مسعود شود.
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ضحاک انصاری اشهلی . صحابی است و او در 45 هَ . ق . درگذشت .
-
جابر
لغتنامه دهخدا
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) انصاری اشهلی . صحابی است . رجوع به جابربن عتیک بن نعمان بن عتیک شود.
-
حبیبة
لغتنامه دهخدا
حبیبة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دخت شریک بن انس بن رافع اشهلی . مادرش امامة، دخت سماک بن عتیک اوسی اشهلی است . برادر او عبداﷲبن شریک است . و دو خواهر به نام ام صخر و ام سلیمان دارد. رجوع به الاصابه ج 8 ص 14 و 50 شود.