کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشقاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشقاء
لغتنامه دهخدا
اشقاء. [ اَ ش ِق ْ قا ] (ع اِ) ج ِ شقیق . (منتهی الارب ).
-
اشقاء
لغتنامه دهخدا
اشقاء. [ اِ ] (ع مص ) بدبخت کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). بدبخت گردانیدن . به رنج آوردن . (آنندراج ). || شانه کردن موی . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
اشغاء
لغتنامه دهخدا
اشغاء. [ اِ ] (ع مص ) مخالفت کردن مردمان در کار کسی . اشغوا به ؛ ای خالفوا الناس فی امره . || قطره قطره چکانیدن بول را. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
بدبخت کردن
لغتنامه دهخدا
بدبخت کردن . [ ب َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به روز سیاه نشاندن . سیه روزگار کردن . بداختر و بی طالع گردانیدن . اِشقاء؛ بدبخت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) : نگه دار از آموزگار بدش که بدبخت و گمره کند چون خودش .سعدی (بوستان ).
-
شقیق
لغتنامه دهخدا
شقیق . [ ش َ ] (ع ص ، اِ) چاک شده و نیمه شده ٔ هر چیزی که دو نیمه شود، هر نیمه شقیق است مر دیگری را. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). نیمه . (یادداشت مؤلف ). || نظیر. (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت مؤلف ). مثل . (فرهن...