کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشعری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابوالحسن اشعری
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن اشعری . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ اَ ع َ ] (اِخ ) علی بن اسماعیل بن ابی بشر اسحاق بن سالم بن اسماعیل بن عبداﷲبن موسی بن هلال بن ابی برده عامربن ابی موسی الأشعری صحابی . او پیشوای اشعریان است و اشعریه بوی منسوبند. مولد او درسال 260 یا 270 هَ . ...
-
اصحاب اشعری
لغتنامه دهخدا
اصحاب اشعری . [ اَ ب ِ اَ ع َ ] (اِخ ) پیروان ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری بودند. رجوع به اشعریه و ابوالحسن و ملل و نحل شهرستانی چ مطبعه ٔ حجازی قاهره ج 1 ص 127 شود.
-
حبیش اشعری
لغتنامه دهخدا
حبیش اشعری . [ اَ ع َ ] (اِخ ) رجوع به حبیش بن خالدبن سعد شود.
-
حسن اشعری
لغتنامه دهخدا
حسن اشعری . [ ح َ س َ ن ِ اَ ع َ ] (اِخ ) رجوع به تاج الدین شود.
-
حسین اشعری
لغتنامه دهخدا
حسین اشعری . [ح ُ س َ ن ِ اَ ع َ ] (اِخ ) ملقب به عین لملک وزیر ناصرالدین قباچه که نورالدین محمد عوفی کتاب «لباب الالباب » را به نام او نوشته است . رجوع به عین الملک شود.
-
واژههای همآوا
-
عشاری
لغتنامه دهخدا
عشاری . [ ع َری ی ] (ع اِ) ج ِ عَشراویّة. رجوع به عشراویة شود.
-
عشاری
لغتنامه دهخدا
عشاری . [ ع ُ ] (ص نسبی ) منسوب به ابوطالب محمدبن علی بن فتح بن محمدبن علی حربی ، مشهور به ابن العشاری بغدادی ، و آن لقب جد او بود. وی به سال 366 هَ .ق . متولد شد و در سال 451 درگذشت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به الانساب سمعانی شود.
-
عشاری
لغتنامه دهخدا
عشاری . [ ع ُ ری ی ] (اِخ ) نام او حسین بن علی بن حسن بن محمد عشاری است . وی فقیه و اصولی و از اهالی بغداد بود. بسال 1150 هَ .ق . متولد شد و در فقه شافعی تسلط بسیار یافت بطوری که او را شافعی صغیر لقب دادند. بسال 1194 هَ .ق . برای تدریس از بغداد به بص...
-
عشاری
لغتنامه دهخدا
عشاری . [ ع ُ ری ی ] (ع ص ) هر چیز که درازای آن ده ذراع باشد. (ناظم الاطباء): ثوب عشاری ؛ پارچه ٔ ده دستی . (منتهی الارب ). پیراهنی که طول آن ده ذراع باشد. غلام عشاری ؛ پسر ده ساله ، و در تأنیث عشاریة شود. (از اقرب الموارد). || نام صنعت شعری . (غیاث...
-
اشاری
لغتنامه دهخدا
اشاری . [ اَ را / اُ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَشْران .
-
جستوجو در متن
-
ابورهم
لغتنامه دهخدا
ابورهم . [ اَ رُ ] (اِخ )ابن قیس اشعری . صحابی و برادر ابوموسی اشعری است .
-
ابومالک
لغتنامه دهخدا
ابومالک . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) عمروبن حارث بن هانی اشجعی یا اشعری . رجوع به ابومالک اشجعی یا اشعری ... شود.
-
اشعریین
لغتنامه دهخدا
اشعریین . [ اَ ع َ ری یی ] (اِخ ) ج ِ اشعری (در حال نصب و جر). رجوع به اشعری شود.
-
اشاعری
لغتنامه دهخدا
اشاعری . [ اَ ع ِ ] (اِخ ) ج ِ اشعری .