کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشعری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشعری
لغتنامه دهخدا
اشعری . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن اشعری شود.
-
اشعری
لغتنامه دهخدا
اشعری . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابوالقاسم سعدبن عبداﷲبن ابی خلف اشعری قمی . از اعیان و وجوه شیعه و معروف به شیخ الطایفه با امام عسکری (ع ) معاصر بود و به حضور آن حضرت نائل آمد. محمدبن احمد اشعری و احمدبن محمد خالد برقی متوفی بسال 274 یا 280 هَ . ق . و دیگر...
-
اشعری
لغتنامه دهخدا
اشعری . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابوجعفر احمدبن عیسی بن عبداﷲبن سعدبن مالک بن احوص بن مالک اشعری . از فرزندان جماهربن اشعر بود که در قم میزیست و از بزرگان علمای رجال و فقه بشمار میرفت و بر همه ٔ دانشمندان مقدم بود. سلطان قم در امور آن شهراز رای وی استمداد م...
-
اشعری
لغتنامه دهخدا
اشعری . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن احمدبن یحیی بن عمران . از علمای شیعه بود. او راست : کتاب الجامع. کتاب النوادر. کتاب ما نزل من القرآن فی الحسین بن علی (ع ). (ابن الندیم ). و صاحب ریحانة الادب نیای وی عمران را فرزند عبداﷲبن سعدبن مالک اشعری دا...
-
اشعری
لغتنامه دهخدا
اشعری . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابوموسی . رجوع به ابوموسی اشعری شود.
-
اشعری
لغتنامه دهخدا
اشعری . [ اَ ع َ ] (اِخ ) بلال بن سعدبن تمیم سکونی اشعری . از تابعین شام بود و از پدرش روایت دارد و او را صحبتی است . اوزاعی و عمروبن شراحیل از او روایت کرده اند... مردم شام به کلام او همان عنایت داشتند که اهالی عراق به کلام حسن بصری . وی در عصر فرما...
-
اشعری
لغتنامه دهخدا
اشعری . [ اَ ع َ ] (اِخ ) تمیم بن اوس اشعری . از محدثان بود. از عبداﷲبن بشر روایت کرد و مردم شام از وی روایت دارند.وی بروزگار خلافت هشام بن عبدالملک درگذشت . نسبت او به قبیله ٔ اشعر است . (از انساب سمعانی برگ 39 الف ).
-
اشعری
لغتنامه دهخدا
اشعری . [ اَ ع َ ](ص نسبی ) منسوب به اشعر. رجوع به اشعر شود. || منسوب به فرقه ٔ اشاعره . رجوع به اشاعره شود.
-
واژههای مشابه
-
علی اشعری
لغتنامه دهخدا
علی اشعری . [ ع َ ی ِ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مصری شامی شافعی اشعری ، مشهور به ابن صدقة. رجوع به علی مصری شود.
-
علی اشعری
لغتنامه دهخدا
علی اشعری . [ ع َ ی ِ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن سعدبیوسی احمدی شافعی اشعری . رجوع به علی احمدی شود.
-
علی اشعری
لغتنامه دهخدا
علی اشعری . [ ع َ ی ِ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن یوسف بن محمد هیثمی طبناوی قاهری مالکی اشعری ، ملقّب به نورالدین . رجوع به علی طبناوی شود.
-
علی اشعری
لغتنامه دهخدا
علی اشعری . [ ع َ ی ِ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مهدی طبری اشعری ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی طبری شود.
-
علی اشعری
لغتنامه دهخدا
علی اشعری . [ ع َ ی ِ اَ ع َ ](اِخ ) ابن محمدبن احمدبن محمدبن احمدبن معوض حسینی ببلاوی مالکی ادریسی اشعری . رجوع به علی ببلاوی شود.
-
علی اشعری
لغتنامه دهخدا
علی اشعری . [ع َ ی ِ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد تمیمی مغربی اشعری قسنطینی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی تمیمی شود.