کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشرفی سکة طلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گل اشرفی
لغتنامه دهخدا
گل اشرفی . [ گ ُ ل ِ اَ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یک قسم گل طلایی رنگ . (ناظم الاطباء).
-
چاکر اشرفی
لغتنامه دهخدا
چاکر اشرفی . [ ک َ رِ اَ رَ ] (اِخ )شاعری در عصر قاجار که نامش محمود بوده و گاهی غزل میگفته است . و رجوع به مجمع الفصحاء ج 2 ص 92 شود.
-
اشرفی رومی
لغتنامه دهخدا
اشرفی رومی . [ اَ رَ ی ِ ] (اِخ ) از بزرگان اولیأاﷲ بود که مدتها به ارشاد خلق پرداخت و در 899 هَ . ق . درگذشت . قبر او در ازنیک مزار خواص و عوام است . کتابی بنام مزکی النفوس دارد. (از لغات تاریخی و جغرافیائی ترکی ).
-
خاطر اشرفی
لغتنامه دهخدا
خاطر اشرفی .[ طِ رِ اَ رَ ] (اِخ ) شاعری بوده است . هدایت آرد: اسمش امیر محمدحسین ، متوطن اشرف مازندران بود و آقامیر اسداﷲ اشرفی فرزند اوست که در بارفروش سکونت دارد. اولادش معروف از جمله سید شکراﷲ قرب ده پانزده سال با مؤلف (هدایت صاحب مجمعالفصحاء) د...
-
حسن اشرفی
لغتنامه دهخدا
حسن اشرفی . [ ح َ س َ ن ِ اَ رَ ] (اِخ ) رجوع به اشرفی سمرقندی شود.
-
حسین اشرفی
لغتنامه دهخدا
حسین اشرفی . [ح ُ س َ ن ِ اَ رَ ] (اِخ ) (محمد...) متخلص بخاطر مازندرانی . شاعر است . (ذریعه ج 9 ص 280 از آتشکده ٔ آذر).
-
نظام الدین اشرفی
لغتنامه دهخدا
نظام الدین اشرفی . [ ن ِ مُدْ دی ن ِاَ رَ ] (اِخ ) عبدالحی . رجوع به نظام الدین عبدالحی بن عبدالوهاب و نیز رجوع به روضات الجنات ص 351 شود.