کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشراقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشراقی
لغتنامه دهخدا
اشراقی . [ اِ ] (اِخ ) (شیخ ِ ...) رجوع به اشراق شیخ شهاب الدین شود.
-
اشراقی
لغتنامه دهخدا
اشراقی . [ اِ ] (ص نسبی ) آن قسم ازفلسفه که در اصول و قواعدش ادله ٔ عقلیه و کشف هر دومعتبر است . رئیس اشراقیون در فلاسفه ٔ یونان افلاطون بود و رئیس ایشان در فلاسفه ٔ اسلام شیخ شهاب الدین سهروردی که تصنیفات بسیار دارد. حکمت و فلسفه ٔ که فهمیدن حقایق ا...
-
واژههای مشابه
-
حکیم اشراقی
لغتنامه دهخدا
حکیم اشراقی . [ ح َ م ِ اِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنکه حکمت اشراق داند. رجوع به حکمت اشراق شود.
-
جستوجو در متن
-
اشراقیون
لغتنامه دهخدا
اشراقیون . [ اِ قی یو ] (اِخ ) ج ِ اشراقی در حالت رفع. رجوع به اشراقی و اشراقیان شود.
-
اشراقیین
لغتنامه دهخدا
اشراقیین . [ اِ قی یی ] (اِخ )ج ِ اشراقی در حالت نصب و جر. رجوع به اشراقی شود.
-
گشسپی
لغتنامه دهخدا
گشسپی . [ گ ُ ش َ ] (ص نسبی ) اشراقی را گویند.
-
حکمتین
لغتنامه دهخدا
حکمتین . [ ح ِ م َ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ حکمت . حکمت نظری و حکمت عملی . یا حکمت مشائی و حکمت اشراقی .
-
حکمت اشراق
لغتنامه دهخدا
حکمت اشراق . [ ح ِ م َ ت ِ اِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حکمت اشراقی . حکمت به طریقه ٔ افلاطون در برابرِ حکمت مشاء. رجوع به فلسفه شود.
-
قالب مثالی
لغتنامه دهخدا
قالب مثالی . [ ل َ / ل ِ ب ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بدن مثالی که پیش حکمای اشراقی و صوفیه مقرر است . (آنندراج ).
-
عالم ظلمانی
لغتنامه دهخدا
عالم ظلمانی .[ ل َ م ِ ظُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اصطلاح اشراقی است و مقابل عالم نورانی است و مراد عالم برازخ و اجسام و ماهیات است . (شرح حکمة الاشراق صص 157 - 277).
-
فرت
لغتنامه دهخدا
فرت . [ ف ُ ] (اِ) گیاهی است که درد شکم را سود دارد. (برهان ) (فهرست مخزن الادویه ). || روشن کردن و صاف کردن را نیز گویند به ریاضت و طاعت و آن را به عربی مجاهده گویند. (برهان ). در فرهنگ دساتیر «فرتود» به معنی روشن ساختن دل و تصفیه ٔ قلب است به رنج و...
-
اشراقیان
لغتنامه دهخدا
اشراقیان . [ اِ ] (اِخ ) گروهی از حکمای سلف که از باعث اشراق و روشنی باطن خود که از کثرت ریاضت پیدا کرده بودند، تعلیم و تعلم به مکاشفه و مراقبه میکردند و حاجت به رفتن پیش کسی نداشتند، بخلاف حکمای مشائین که ایشان نزدیک یکدیگر رفته مقدمات دریافت میساخت...
-
کیزرلینگ
لغتنامه دهخدا
کیزرلینگ . [ ک َ / ک ِ زِ ] (اِخ ) هرمان (کنت فُن ...). فیلسوف و ادیب آلمانی (1880 - 1946 م .) که سفرهایی به شرق کرد و مکتب فرزانگی را در شهر دارمشتات بنیان گذاشت . او راست : سیستم دنیا، جاویدانی ، مقدمه ای بر فلسفه ٔ طبیعی ، یادداشتهای روزانه ٔ مساف...