کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشراق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشراق
لغتنامه دهخدا
اشراق . [ اِ ] (اِخ ) (شیخ ِ...) شیخ شهاب الدین یحیی بن حبش یا حسین یا عبداﷲبن امیرک مکنی به ابوالفتح . در سهرورد متولد شد.وی را شیخ اشراق و شیخ اشراقی و شیخ نوری و شیخ مقتول و شهاب مقتول و قتیل اﷲ و حکیم مقتول نیز میگفتند.اشراق در اصول فقه و اقسام ح...
-
اشراق
لغتنامه دهخدا
اشراق . [ اِ ] (ع مص ) درخشیدن و روشن شدن . (غیاث ) (آنندراج ). روشن شدن . (تاج المصادر) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). درخشیدن و روشن کردن . (فرهنگ نظام ). تابان شدن . تابش . طلوع . اشراق شمس ؛ برآمدن آفتاب . روشن و تابان گردیدن آفتاب . (منتهی الارب ...
-
واژههای مشابه
-
حکمت اشراق
لغتنامه دهخدا
حکمت اشراق . [ ح ِ م َ ت ِ اِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حکمت اشراقی . حکمت به طریقه ٔ افلاطون در برابرِ حکمت مشاء. رجوع به فلسفه شود.
-
صلاة اشراق
لغتنامه دهخدا
صلاة اشراق . [ ص َ ت ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به صلاة ضحی شود.
-
شیخ اشراق
لغتنامه دهخدا
شیخ اشراق . [ ش َ خ ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به ابوالفتوح شهاب الدین (شیخ ) و روضات الجنات ص 338 و کلام شبلی ص 5 و مزدیسنا و... ص 505 شود.
-
اشراق اصفهانی
لغتنامه دهخدا
اشراق اصفهانی . [ اِ ق ِ اِ ف َ ] (اِخ ) عبدالرزاق پسر حاج سیدمحمد.از شاعران عهد ناصرالدین شاه قاجار بود. مدتی در اصفهان و تهران با قلندران میزیست و شمع محفل آنان بود.سرانجام آهنگ هندوستان کرد و چندی در شیراز در منزل رضاقلیخان هدایت (متوفی در حدود 12...
-
اشراق اصفهانی
لغتنامه دهخدا
اشراق اصفهانی . [ اِ ق ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرمحمدباقر معروف به میرداماد فرزند شمس الدین محمد. اصلاً از مردم استرآباد ولی موطنش اصفهان بود. علاوه بر مراتب علمی شعر نیز می سرود و اشراق تخلص میکرد. از عالمان معاصر شاه عباس ماضی بود. وفاتش بسال 1040 یا 10...
-
جستوجو در متن
-
حکیم اشراقی
لغتنامه دهخدا
حکیم اشراقی . [ ح َ م ِ اِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنکه حکمت اشراق داند. رجوع به حکمت اشراق شود.
-
اشراقات
لغتنامه دهخدا
اشراقات . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اشراق . ذوقها.کشفها. تابشهای انوار عقلی . و رجوع به اشراق شود.
-
اصحاب مشاهده
لغتنامه دهخدا
اصحاب مشاهده . [ اَ ب ِ م ُ هََ دَ ] (اِخ ) در تداول حکمت اشراق ، عبارتند از: فیثاغورث و انباذقلس و هرمس و جز آنان . و این گروه در برابر اصحاب اشراق باشند. رجوع به حکمت اشراق چ کربن ص 162 و 156 شود.
-
جسم فارد
لغتنامه دهخدا
جسم فارد. [ ج ِ م ِ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح فلسفه ٔ اشراق ، جسم بسیط است مانند افلاک . (از شرح حکمت اشراق ص 428).
-
اشراقی
لغتنامه دهخدا
اشراقی . [ اِ ] (اِخ ) (شیخ ِ ...) رجوع به اشراق شیخ شهاب الدین شود.
-
فاعل النهار
لغتنامه دهخدا
فاعل النهار. [ ع ِ لُن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) سازنده ٔ روز. لقبی است که شیخ اشراق به خورشید داده است . رجوع به مجموعه ٔ دوم مصنفات شیخ اشراق چ هنری کربین ص 150 شود.