کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشحاص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشحاص
لغتنامه دهخدا
اشحاص . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شحص . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به شحص شود.
-
اشحاص
لغتنامه دهخدا
اشحاص . [ اِ ] (ع مص ) در تعب انداختن کسی را. || نفی بلد کردن کسی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تبعید کردن .
-
جستوجو در متن
-
شحاصة
لغتنامه دهخدا
شحاصة. [ ش َ ص َ ] (ع ص ، اِ)گوسپند فربه . (منتهی الارب ). گوسپند که شیر او تمام شده است و گویند به معنی گوسپند فربه باشد. (از اقرب الموارد). || گوسپند که گاهی بر او نر نجهیده باشد. (منتهی الارب ). گوسپند که هرگز نر بر او نجهیده باشد. (از اقرب الموار...
-
شحص
لغتنامه دهخدا
شحص . [ ش َ / ش َ ح َ] (ع ص ، اِ) گوسپند و جز آن که از شیر بازایستد. واحد و جمع در آن یکی است ، گویند: ناقة شحص و نوق شحص شحصاء. (منتهی الارب ). شحاصة. شَحَصَة. (منتهی الارب ). || گوسپند فربه وآنکه گاهی نر بر او نجهیده باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب ا...